_بدش به من...
&:نیا جلو...
ا..ازت میترسم_با حرفش حس کردم قلبم نزد
آروم سمتش قدم برداشتم
تا جایی که اون پشتش چسبید به دیوار
دست لرزونمو آروم بردم سمت تیکه آینهی تو دستش و از لای انگشتای خونیش کشیدم بیرون و پرتش کردم روی زمین
دستشو بین دست زخمیو خونیه خودم گرفتم فشار دادم تا کمتر خونریزی که_ چیکار کردی با دستت
&:دست نزن بهم
من یه هرزهام
خودت گفتی حالتو بهم میزنم_چونشو بین دستام گرفتم و لبامو کوبیدم روی لباش و به جون لباش افتادم
دلتنگیو حسرت عصبانیت حرص غرور له شدم حسادتم همشونو سر لباش خالی میکردم
حس اون نرمای صورتی بین لبام
اشکاش که بین گونههامون گم میشد
هقهقش میون بوسههام
لرزش دست زخمش
تن یخ زدش
ازش جدا شدم و پیشونیمو به پیشونیش چسبوندم_روز اول بهت گفتم عشقِ من
من الان یه روانشناس نیستم
یه روانیم که تحت نظر یه روانشناس دیگست&:م..من از اون شب هیچی یادم نمیاد
_نگو...
چیزی از اون شب نگو
قلبم میسوزه
انگار که زخمه و روش نمک میپاشی&:م..من فقط مال تو بودم...
_دستمو روی اشکاش کشیدم...
آره مال من بودی...&:ک..کاریش نداشته باش لطفا
_نگرانشی
&:آره...
نگران توام
خودتو تو دردسر ننداز_از کمرش گرفتم کشیدمش بالا
پاهاشو دور کمرم حلقه کرد عطر تنشو نفس کشیدم و گذاشتمش روی تخت روشو کشیدم_دستتو باز کن ببینم نیاز به بخیه داره یا نه
&:دست خودت چی
_من خوبم
&:خونریزی داره
_گفتم خوبم
&:منم خوبم
_بذار زخمتو ببینم
&:آروم مشتمو باز کردم که کلی خون ریخت روی تخت
سریع گوشهی ملحفه رو روی دستم فشار داد و گوشی کنار تختو برداشت_با یوهان تماس بگیرین بگین سریع بیاد بالا
×چشم
_بعد از چند دیقه یوهان در اتاقو زد
_قفله یوهان رمزو بزن
۸۷۴۷۰_در باز شد و اومد داخل با دیدن خون روی تخت اخماش رفت تو هم
+قربان..
_یوهان زنگ بزن به تمین بگو یکیو بفرسته
دستشو بریده بخیه میخواد+دست خودتون..
_خوبم چیزی نیست
+همین الان زنگ میزنم
YOU ARE READING
don't touch me
Romance(*لمسم نکن*) (رمنس-انگست-اسمات) &:خاص بود خیلی خاص م..من تو نگاه اول عاشقش شدم من اول عاشق شدم پس مقصر خودمم؟ برای به دست آوردنش دست به هرکاری زدم هرکاری..! وقتی حقیقتو بفهمه ترکم میکنه؟ اما من فقط عاشقت شدم جونگکوکا باید به دستت میاوردم متاسفم عشق...