(*لمسم نکن*)
(رمنس-انگست-اسمات)
&:خاص بود خیلی خاص م..من تو نگاه اول عاشقش شدم
من اول عاشق شدم پس مقصر خودمم؟
برای به دست آوردنش دست به هرکاری زدم هرکاری..!
وقتی حقیقتو بفهمه ترکم میکنه؟
اما من فقط عاشقت شدم جونگکوکا باید به دستت میاوردم
متاسفم عشق...
&:بالاخره شب لعنت شده تموم شد بهم قرص مسکن دادن دردم کمتره و دکتر گفت میتونم مرخص بشم جونگکوک رفت کارای ترخیصمو انجام بده
_جیمین این لباسارو برات گرفتم اینارو بپوش لباسای دیشبت پر خون بودن
&:ممنون
_من بیرونم لباساتو پوشیدی بیا اووم کمک نمیخوای؟
&:ن..نه نه خودم میتونم بپوشم مشکلی نیست
_پس من منتظرتم عجله نکن مراقب دستت باش رفتم بیرون و در اتاقو بستم رو صندلی راهرو نشستم تا جیمین بیاد
&:با بدبختی لباسمو یه دستی پوشیدم و با سرگیجه مرخرفم درو باز کردم رفتم بیرون
_با صدای در سرمو از تو گوشی کشیدم بیرون لباسارو پوشیده بود خیلیم بهش میومد اما روی پیشونیش پر عرق بودو رونگو رو پریده با لبای خشک معلوم بود ضعف داره و سخت لباسارو پوشیده
_حالت خوبه جیمین؟سرگیجه داری
&:ح..حالم خوبه فقط سرگیجه.. و ضعف دارم بیحالم
_تمین گفت طبیعیه بخاطر خونیه که از دست دادی باید داروهاتو مصرف کنی و استراحت کنی
&:ممنون بابت همهچیز
_خواهش میکنم دستتو بده کمکت کنم تا ماشین با سرگیجه ممکنه بخوری زمین
&:دست لرزونو عرق کردمو گرفت و کمکم کرد تا ماشین بتونم راه برم سوار ماشین لوکسش شدیم بدونه اینکه از من آدرس بخواد راه افتاد
Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.
ماشین کوک...
&:اوم ببخشید شما آدرس خونه منو دارین؟
_نه ندارم
&:پ..پس کجا میریم
_خونه من
&:چرا؟
_چون طبق چیزی که من میدونم تو تنها زندگی میکنی خانوادهای اینجا نداری و تنها دوستت کسبو کارتونو اداره میکنه و احتمالا حتی وقت سر خاروندنم نداره
&:م..من میتونم خودم از خودم مراقبت کنی
_واضحه که نمیتونی تو انقدر ضعف داری که حتی نمیتونی راه بری
&:لطفا.. من میخوام برم خونم
_متاسفم اما من نمیتونم همچین ریسکی کنم جیمین نگران نباش تو خونه من کسی نیست و چیزی برای نگرانی نیست تو در امانی؛به من اعتماد نداری؟
&:ن..نه مسئله اعتماد نیست من ..من موذبم
_چیزی برای موذب بودن نیست تو خونه منمو مینجی که تو کارای خونه کمکم میکنه زنه خیلی مهربونیه جاعه هم دستارمه کارامو انجام میده تا خواست حرفی بزنه دستمو آوروم بالا
_حرفی دیگه نمیمونه لطفا... نگرانتم چند روزی مهمون من باش قول میدم بهت بد نگذره
&:دهنمو بستم مگه همینو نمیخواستی جیمین پس خفهشو و مثل یه پسر خوب بشین
Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.
عمارت جئون...
&:با رسیدن به خونهای که تقریبا آدرشو حفظ بودم دراش باز شدو ماشین رفت داخل پسر جوون و کت شلواری سریع اومد سمت کوک تعظیم کوتاهی کردو درو براش باز کرد
×خوش اومدین
_ممنون جاعه به جیمین کمک کن بیاد داخل
&:با کمک اون مرد از ماشین پیاده شدم و وارد عمارت شدیم توی خونه محشر بود یه تم کلاسیک و روشن
Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.