_شات ویسکیمو سر کشیدم و خیره به عکسش گوشیو زدم رو اسپیکر
+سلام قربان
_یوهان گفتی یه اتفاق مهم افتاده
+یه شخصی به اسم کیم هیوجین
_خب
+ازش درخواست ازدواج کرد دیشب
قلنج گردنمو شکوندم و از جام بلند شدم
_کیم هیوجین کیه یوهان+صاحب یه شرکت معماریه
که تو یه جلسه مشترک با شرکتی که جیمینشی اونجا کار میکرد داشتن
اونجا همدیگه رو دیدن
و بدونه پیشتهاد دوستی یا چیز دیگهای الان بهش پیشنهاد ازدواج داده_یوهان
+بله قربان
_وقتشه عروسکمو بیاری کره
+آخر هفته کرههستیم
_دلم برات تنگ شده یوهان
+میبینمتون
_گوشیو قطع کردم
کیم هیوجین
پس جیمین شی
میخواد ازدواج کنه
صدای خندههای عصبیم تو اتاق اکو میشد
سه ساله هر کی که حتی بهت نگاه میکردو یوهان لتو پار میکرد تا کسی جرعت پیشنهاد رابطه بهتو نکنه
حالا پیشنهاد ازدواج؟!دلم برات تنگ شده ماه کوچولو...
کتمو از روی تخت چنگ زدمو پلههارو دوتا یکی پایین اومدم سریع از در زدم بیرون و سوار آسانسور شدم
لعنتی دیرم شده بود
امروز جلسه با پرسنل هتل داشتم
سریع توروی راهرو قدم برمیداشتم
رسیدم پشت در سالن کنفرانس
با یه نفس عمیق درو باز کردم و رفتم داخلبعد از سخنرانی برگشتم اتاق مدیریت
کلافه روی صندلی نشستم و قهومو مزه کردم
مدیرعامل جئون جونگکوک
چطور از یه کلینیک روانشناسی
شغلی که عاشق بودم
به اینجا رسیدم
پدرم...
سه سال قبل تمام ثروتشو به غیر از خونش فروخت
این هتلو خرید
دو ماه بعد بخاطر سکته قلبی فوت شد
و من موندم التماسهای مادرم
برای مدیریت این هتل
سه ساله پنتهاوس اینجا زندگی میکنم
و از اون عمارت دورم
از جایی که
همه جاش پر از خاطرات اونه
حتی لباسا و وسایلش هنوز اونجاست
اما حتی دور بودن از اون عمارت هم
باعث نشد فراموشش کنم
من هر روز عاشق تر میشم
حتی با وجود کیلومترها دور بودنش از من
عشقش تو قلبو مغزو روحم حک شده
من سه سال با عکسایی که یوهان برام میفرسته نفس میکشم
جیمینشی تو یه روانشناسو به یه روانی تبدیل کردی
چه موفقیت بزرگی..._انقدر درگیر بودم که حتی متوجه گذر زمان نشدم
کلافه از سردرد مزخرفم گوشیمو برداشتم و از اتاق زدم بیرون
سوار آسانسور شدم و دکمهvipرو فشار دادم
رمزو زدم و درو بهم کوبیدمگوشیو کتمو انداختم روی مبل و رفتم سمت آشپزخونه
یه مسکن گذاشتم تو دهنم و از یخچال بطریه آبو برداشتم و سر کشیدم
از پلهها رفتم بالا و بدونه عوض کردن لباسام روی تخت دراز کشیدمو
نگاهمو به عکس روبروم دوختم
این جدیدترین عکسیه که یوهان ازش گرفتهحتی خوشگلترو لوندتر از قبل شده
مثل قرص ماه
زیبا و دلبر...
YOU ARE READING
don't touch me
Romance(*لمسم نکن*) (رمنس-انگست-اسمات) &:خاص بود خیلی خاص م..من تو نگاه اول عاشقش شدم من اول عاشق شدم پس مقصر خودمم؟ برای به دست آوردنش دست به هرکاری زدم هرکاری..! وقتی حقیقتو بفهمه ترکم میکنه؟ اما من فقط عاشقت شدم جونگکوکا باید به دستت میاوردم متاسفم عشق...