_صدای جیغاش تو خونه میپیچید
دستمو روی گلوم کشیدم و رفتم روی تراس باد سرد تو صورتم خورد و لرز کردم
نمیتونم جبمین
نمیتونم قبول کنم لعنتی
نمیتونم...
رفتم داخل و از روی کنسول یه شیشه ودکا برداشتم و بازش کردم و سر کشیدم&:دیگه فقط اشکام میریخت
دیگه صدایی ازم در نمیومد
دیگه جونی تو تنم نبود
مامان حق با تو بود
عشق درد داره
خیلی درد داره
خیلی..._بطریه خالیو انداختم روی مبل و تلوتلو رفتم بالا در اتاقو باز کردم رفتم تو
هنوز روی تخت بود
موهای خشگلش بهم ریخته بود_هعی پاشووو
حق نداری... وقتی منو به این حال
انداختی راحت بخوابی&:صداشو میشنیدم
اما حتی قدرتشو نداشتم چشمامو باز کنم_با توام
عروسک...
میدونی چرا... بهت میگم عروسک؟
چون واقعا شبیه عروسکی
ظریف
سفید
خوشگل
کوچولو
آه جیمینا تو کی وقت کردی
یه مردی که ۲۰ سال ازت بزرگتره رو اینجوری روانیه خودت کنی&:صدای خش دارش
لحن کشیده و مستیش
لبخند بی جونی روی لبم اومد
از لای پلکای نیمه بازم تار میدیدمش_چرا هدیه هامو پرت کردی اینور اونور
نپسندیدیشون؟
اما من کلی برای دادنشون به تو ذوق داشتم
خیلی فکر کردم تا تصمیم بگیرم اینارو برات بخرم...&:اونارو از روی زمین برداشت و گذاشت روی میز
تلوتلو اومد روی تخت و رومو باز کرد
دستشو کشید روی بازوم و خم شد شقیقمو بوسید&:ج..جونگکو..ک
_جانم
درد شیرین من
تو هم دردی هم شیرین...&:ع..عاشقتم
_من روانیتم
من مریضتم
اما میبینی ...
اینا کافی نیستن&:تنهام...نذار
_تو تا ابد جات پیشه منه
حتی اگه باهم نباشیم&:م..منو ببوس
_نمیتونم...
&:سنگ..دل
_اگه ببوسمت...
باید تا تهش برم و من
قسم خوردم بهت دست نزنم&:چ..چرا لعنتی چرااا
_دستش بهت خورده...
لمست کرده
بوسیدتت
حتی بخوامم نمیتونم&:پس بذار برممم
زجرم نده
داری جونمو میگیری_تو بری پس من چجوری نفس بکشم
چجوری زنده بمونم؟&:فقط صدای هق هق منو نفسای کش دار اون تو اتاق بود
_خودمو پرت کردم کنارش روی تخت
دستمو از روی بازوهاش تا کنار روناش کشیدم
تنش زیر لمسام میلرزید_دلم میخوادت...
&:م..منم
_برام لخت میشی؟
&:میشم...
_روی دستاش بلند شد و لباساشو درآورد
از مچ دستش گرفتم کشیدمش بغلم
دستمو نوازش وار روی بدن نرمو لطیفش میکشیدم
صدای نفسای یکی درمیونش تو گردنم خفه میشد
گذاشتمش روی تخت و روش خیمه زدم
لباشو بین دندونام گرفتم و فشارش دادم
از درد ملحفه تختو بین انگشتاش فشار میداد
گردنو قفسهی سینشو کبود میکردم
فقط نالهی ضعیفشو میشنیدم
نه اعتراضی و نه مانعی_دردت میاد؟
&:تو درد کشیدنمو دوست داری مگه نه؟
_من بیشتر دردم میاد ...
&:دست انداخت دور کمرم و برعکسم کرد
روبه شکم خوابوندم روی تخت
صدای باز کردن زیپ شلوارش
و بعدش انگشتاش که بین پاهام خزید
نه معاشقهای
نه لذتی
فقط دردو خشم و حسادت_به زور واردش شدم
حتی تحریکم نشده بودم
دیگه حتی ناله هم نمیکرد
ساکت بود...
حرفای اون حروم زاده
تو مغزم ریپید میشد
ضربههامو تندتر کردم
انقدر محکم ضربه میزدم که
صدای تختو میشنیدم
موهای نرمو خوشبوشو تو چنگم گرفتم و کشیدم_اونم...همینجوری بود؟
خشنو بی رحم
اونم مثل من اذیتت کرد
اون موقعم... درد داشتی عشق من
بهم بگو ... چرا لال شدیییی&:هیچی حس نمیکردم
تمام بدنم کرخت و بی حس بود
با حس گرمی داخلم موهامو ول کردو
ازم جدا شد
آخرین چیزی که دیدم هق هقشو اشکاش که کل صورتشو خیس کرده بودن و بعدش سیاهی..._چراااا... بهم بگو حالا چیکار کنم
دارم میمیرم لعنتی
با زجر دادنت خودم دارم میمیرم
دیگه نمیتونم...
توانشو ندارم
مغزم مریضضض شدههه
دیگه نمیتونم حست کنم
فقط حرفای اون حروم زاده تو مغزمهدستمو روی صورتش کشیدم
سرد بود
خیلی سرد
انقدر سرم گیج میرفت که
حتی نمیتونستم ملحفه رو روی بدنای لختمون بکشم
انقدر به صورتش و موهاش دست کشیدمو اشک ریختم که نفهمیدم کی بیهوش شدم
KAMU SEDANG MEMBACA
don't touch me
Romansa(*لمسم نکن*) (رمنس-انگست-اسمات) &:خاص بود خیلی خاص م..من تو نگاه اول عاشقش شدم من اول عاشق شدم پس مقصر خودمم؟ برای به دست آوردنش دست به هرکاری زدم هرکاری..! وقتی حقیقتو بفهمه ترکم میکنه؟ اما من فقط عاشقت شدم جونگکوکا باید به دستت میاوردم متاسفم عشق...