۴. حکایت مرکب~

169 38 10
                                    

چپتر چهار؛ حکایت مرکب
عمارت کیم بسیار بزرگ و مجلل به نظر میرسه. درسته حس اشرافی‌گری کمتری رو نسبت به هتل منتقل می کنه ولی بنایی مدرن‌تر محسوب میشه و بیشتر به منزل یک شخص شخیص شباهت داره.
عطر خاصی شبیه گلبرگ های یاس پره های بینی یونهو رو نوازش میده، رایحه ای که هر بار گذرش به این منزل افتاده حس کرده. تحت تاثیر چیدمان به روز دفتر کیم تهیونگ، فرمانده ارشد پادشاهی قرار گرفته و حتی مواردی رو در ذهنش ثبت می‌کنه تا در دکور یه سری از اتاق‌ها صرف نظری انجام بده.

تهیونگ دستکش های سفید رنگش رو مرتب می‌کنه و میگه:
درسته شما مهمان منزل منی اما متاسفانه مجبوریم کار رو قاتی این دیدار کنیم.
یونهو به طرح گلدان سفید رنگی که در کنج اتاق گذاشته شده توجه می‌کنه. طرح های مرکب تاب خورده از خطوط سیاه و سفید حس هیجان خاصی رو در کنار تحسین زیبایی بهش القا می کنه.
-البته جناب فرمانده. منم که در خارج از ساعت کاری مزاحم شما شدم.

تهیونگ مرد به شدت آرام و خونسردی جلوه می‌کنه. طوریکه حتی تعارفات مرسوم رو معمولا رد می کنه و وقتش رو برای کارهای فرمالیته تلف نمی کنه.
-ما مجرمی که مراسم رو مختل کرده بازجویی کردیم. به نظر میاد صرفا یه آدم عادی بوده که واسه پول هر کاری می‌کرده.
یونهو به دقت به حرف‌هاش گوش میده تا کوچکترین جزئیاتش رو هم فراموش نکنه.

-نکته جالبی که بهش رسیدیم اسم کسیه که این دستور رو بهش داده.
یونهو عمیقا دوست داره هر اسمی رو به جز نام چوی سان بشنوه هر چند خودش رو برای کنار گذاشتن یکی از افراد معتمدش آماده کرده.
تهیونگ با نگاه خیره‌ش جزئیات صورتش رو رصد می‌کنه. چشم‌های بی‌خیال مرد حسی رو القا می کنه که گویی هیچ چیزی ازشون دور نمی مونه.
با دیدن حال آشفته‌ای که سعی در پنهان کردنش هست، پوزخندی پنهان می زنه و میگه: اسمی که اون شخص بعد از شکنجه‌های سخت به ما داده سونگهواس. اگه درست خاطرم باشه خدمتکار شماس. گفت سونگهوا بهش پول داده تا به شما حمله کنه و وقتی گرفتنش بگه سان تهدیدش کرده که اگه اینکار رو نکنه می کشش. بهش قول داده اگه اینطور بگه آزادش می کنیم.

یونهو نفسی از رو آسودگی میکشه و میگه: سونگهوا مسئول خدمتکارهای هتله. چه حیف که اینطور فاسد شده.
ابروی فرماندار بالا میره و می پرسه: مسئله اینه که مقصودش از اینکار چی بوده.
یونهو به آرامی تکیه می زنه و پاروی پا میندازه. پاهای کشیده این مرد رسمی نشستن رو براش سخت کرده.
-اگه از نظر شما مشکلی نداشته باشه می خوام روند رسیدگی به پرونده به تعویق بیوفته.
صورت مرد در هم میره. چه دلیلی داره حالا که سرنخی پیدا شده کار رو عقب بندازن؟
-شما مطمئنید؟ اینطوری خیلی احتمالش هست مدارک از بین برن و هیچوقت به مقصود اصلی خرابکار پی نبریم.

کنت نگاهی به فنجان چای‌ دست نخورده‌ای که کاملا از دهن افتاده میندازه و میگه: دوست دارم مشکل رو به روش خودم حل کنم. این اتفاق بیشتر از هر چیزی به شهرت خوب هتل من صدمه زده و بنابراین خود من بیشتر از هر کسی مایلم این مسئله هر چه زودتر فیصله پیدا کنه.
فرماندار در فکر رفته، از جیب داخلی کتش جعبه سیگاری درمیاره و بعد تعارف به یونهو یه نخ جدا می کنه. بوی توتون از نظر کنت دور نمی‌مونه.
دود از مسیر دهان فرماندار خارج میشه و بالاخره به حرف میاد: ولی اینطوری حتی انگشت اتهام به سمت شما دراز میشه.
اندکی مکث می کنه تا شرایط رو بسنجه و سپس ادامه میده: هر چند شما کنت شریفی هستید و جز آوازه خوب شما چیز دیگه ای نپیچیده. دوست دارم به تصمیمتون احترام بذارم. دو هفته رسیدگی به این پرونده رو تعلیق می کنم.

PHANTOMDonde viven las historias. Descúbrelo ahora