با تنی خسته و چشم های نیمه باز یکی یکی از ماشین هاشون پیاده شدن و مقابل مقر منتظر ایستادن تا در مقر توسط مادر یونا باز بشه. همزمان با باز شدن در جسم کوچیکی از مقر بیرون پرید و با سرعت پاهای جونگکوک رو بغل گرفت.
مرد با دیدن دختر بچه خندید؛ اروم دستی به موهاش کشید و بغلش کرد و گفت:
-چطوری بچه؟
یونا با خوش ذوقی مشت ضعیفی به کتف جونگکوک کوبید و جواب داد:
-خوبم اوپا، ببین مشتام چقدر قوی شده!
و بعد دستش رو نمایشی بالا آورد و بازوهاش رو به نشانهٔ قدرت نشون داد. جونگکوک با جمع کردن صورتش تظاهر کرد که دردش اومده و با صدای ارومی گفت:
-اوه... واقعا خیلی قوی شدی دختر، مطمئن نیستم که دیگه جرئت داشته باشم باهات مبارزه کنم.
یونا با چهره ای پوکر بهش خیره شد و دست به سینه جواب داد:
-الکی ادا درنیار کوک، معلومه که هنوزم میتونی باهام مبارزه کنی؛ قول میدم ارومتر بزنمت.
مرد با شنیدن این حرف دیگه نتونست خنده اش رو کنترل کنه و قهقهه بلندی زد و دختر رو بیشتر توی آغوشش فشرد. تهیونگ متاثر از دیدن خنده پسرش لبخندی زد و گفت:
-بیب بهتره که بحثتون رو داخل ادامه بدین؛ هوا سرده ممکنه سرما بخورین.
جونگکوک به نشانه تایید سری تکان داد و بعد پشت سر بقیه وارد مقر شدن.
هوسوک به جین و جونگکوک اشاره کرد تا دنبالش برن و خودش جلوتر وارد اتاقش شد. تهیونگ یونا رو از بغل جونگکوک گرفت و زمزمه کرد:
-برو عزیزم.
کمی که از رفتن جونگکوک و جین گذشته بود، تهیونگ مقابل یونا زانو زد و به چشم هاش خیره شد و گفت:
-یونا کوچولو، میخوای تا وقتی که جونگکوکی بیاد بریم باشگاه؟
یونا اخم هاش رو در هم کرد و با لبی کج شده گفت:
-کوچولو؟ من یه دختر قوی و بزرگم
تهیونگ به پهنای صورت لبخند دلنشینی تحویل یونا داد و موهاش رو بهم ریخت و لب زد:
-درسته دختر قوی و بزرگ ما
و بعد یونا را در آغوش گرفت و راهی باشگاه شدن.
جونگکوک وارد اتاق هوسوک شد و کنار جین نشست، هوسوک کتش رو روی میز بزرگ وسط اتاقش انداخت و نشست.
-ماموریت داریم.
کوتاه گفت و بعد همونجا دراز کشید و پاهاش رو از دسته کاناپه اویزون کرد. جین به محض شنیدن این حرف لپتاپی که همیشه همراهش بود رو بیرون اورد و در جواب پرسید:
YOU ARE READING
FLORICIDE | SOPE
Fanfiction༺Floricide🥀 ┊Genre:Criminal, Angst, Romance, Smut ┊Couple: Sope, Vkook ┊Writer: Shinrai _هیچکاری نتونستم بکنم، چیکار میکردم؟ خب دوستم نداشت، به قول خودش اونقدراهم احمق نبود که یکی مثل من رو دوست داشته باشه. و بعد اون رفت. طوری رفت که من ارزو کرد...