Part16

65 16 0
                                    


همراه مریضی که تیر خورده شمایید؟

هر دو نفر با استرس سرشون رو به نشونه مثبت تکون دادن.

-متاسفم... وضعیتشون خیلی وخیمه و خون زیادی از دست دادن ولی ما تمام تلاشمون رو کردیم.

تهیونگ شل شدن زانوهاش رو حس کرد و میدونست که جونگکوک دست کمی ازش نداره.

-هیونگم چیشده اقای دکتر؟

جونگکوک با صدایی که از ته چاه بیرون میومد لب زد و منتظر جواب دکتر موند.

-گلوله بطن چپ رو کاملا سوراخ کرده و خون زیادی رو از دست دادن اما با تلاش های تیم پزشکی ایشون الان زنده هستن. منتها به دلیل عمل سنگینشون ممکنه مراحل درمان خیلی طول بکشه!

هر دو مرد نفس عمیقی کشیدن با تعظیم کوتاهی از دکتر تشکر کردن. و به سمت صندلی ها رفتن و قبل از نشستن جیمین و جین رو دیدن که از دور به سمتشون میان. جیمین که زودتر به اون دو نفر رسید با صدای ارومی پرسید:

-حالش چطوره؟

تهیونگ خسته و بی رمق در جواب جیمین گفت:

-دکتر گفت خیلی طول میکشه تا خوب بشه...

جین که حالا بهشون رسیده بود ضربه ارومی به شونه تهیونگ و جونگکوک زد.

-شما دوتا برید خونه بقیه‌اش با من و جیمین.

خسته تر از چیزی بودن که مخالفت کنن پس بلند شدن و با خداحافظی سرسری از بیمارستان بیرون رفتن.

.

.

.

.

دکتر تعدادی برگه رو به سمت نامجون گرفت و گفت:

-عمل خواهرتون با موفقیت پیش رفته اقای کیم. اپاندیس شون دیگه مشکلی براشون ایجاد نمیکنه، فقط بهتره که یک یا دو روز دیگه هم مهمان ما باشن تا با خیال راحت ترخیص بشن.

نامجون سری به نشونه تشکر تکون داد و خواست حرفی بزنه که صدایی توجهش رو جلب کرد.

-هزینه رو پرداخت کردی؟

مردی که قد کوتاه تری نسبت به دیگری داشت جواب داد:

-اره. نفهمیدی کی به جک شلیک کرده؟! اگر بفهمم خشتک جد و ابادشو-

شوکه از اسمی که شنیده بود از گوشه چشم نگاهی به دو مرد انداخت و دید که مرد قد بلند با ارنج ضربه ای به پهلوی دیگری زد و غرید:

-دهنتو ببند ابله وسط لاله زار نیستی که اینطوری با صدای بلند حرف میزنی. وسایلمو بگیر گمشو تو اتاق تا بیام.

و بعد کیف لپتاپش رو توی بغل مرد انداخت و به طرف در هولش داد.

با اخم ظریفی به طرف نامجون اومد و بدون هیچ حرفی با گرفتن بازوی عضلانیش اون رو به سمت پله های اضطراری بیمارستان کشوند.

FLORICIDE | SOPEWhere stories live. Discover now