Part19

76 18 1
                                    


تقه ای به در اتاقی که با اسم سرهنگ مین یونگی مزین شده بود، زد و با شنیدن اجازه ورود همراه تهیونگ داخل رفتن. یونگی با لباسی که روی شونه هاش درجه مقامش خودنمایی میکرد، پشت میز بزرگش نشسته بود و همزمان با خوندن مطلب مقابلش، چیزهایی رو توی برگه یادداشت میکرد.

کمی بعد سرش رو بالا اورد و متقابلا به دو مرد سلام کرد. تهیونگ برای صحبت پیش قدم شد و گفت:

-احتمالا من رو بشناسین افسر، کیم تهیونگ هستم... وکیل جئون جونگکوک.

یونگی سرش رو به نشونه مثبت تکون داد و اشاره کرد تا دو مرد بنشینن و منتظر ادامه صحبت های تهیونگ موند.

-اومدیم برای اقای جئون وثیقه قرار بدیم تا مدت زمانی که دادگاهشون برپا بشه.

افسر با خونسردی خودنویسش رو چرخوند و کوتاه گفت:

-قید وثیقه برای ایشون ممکن نیست.

گره‌ای بین دو ابروی تهیونگ به وجود اومد و با حرص پنهانی دندون هاش رو به هم سابید.

-اما از اونجایی که اقای جئون مظنون به قتل هستن و نه متهم! و از طرفی همچنان رای دادگاه براشون صادر نشده و ممکنه چندین ماه هم طول بکشه، از لحاظ قانون قید وثیقه براشون ممانعتی نداره! در ضمن مبلغ وثیقه چهار برابر دیه کامل هست، پس از نظر مبلغ هم مشکلی وجود نداره...

یونگی از جا بلند شد و دو فنجون قهوه فوری برای دو مرد اماده کرد و مقابلشون گذاشت.

-مجازات تعزیری این اقا درحال حاضر 91 روز تا 6 ماه حبس تعیین شده و حکم صلب ازادی براشون اومده.

جین که تا اون لحظه در سکوت عصبانیتش رو کنترل میکرد با صدای نسبتا بلندی گفت:

-اما باز هم دلیل منطقی ای نیست افسر!

یونگی با بیخیالی شونه ای بالا انداخت و لب زد:

-بهرحال این حرف اخر منه... اقای جئون باید تا زمان برگزاری دادگاه، حکم مجازاتشون رو اجرا کنن.

-فکر نمیکنم رئیس پلیس هم همین نظر رو داشته باشن!

تهیونگ گفت و دسته کیف حامل اوراق وثیقه رو بین مشتش فشرد.

یونگی پوزخند صدا داری زد و با تکیه دادن ارنج هاش به زانو، به سمت تهیونگ خم شد.

-رئیس پلیس که سهله...حتی دیوان عالی هم نمیتونه درمورد پرونده اقای جئون توی کار من دخالت کنه.

هر دو مرد درحالی که اتش خشم توی وجودشون شعله میکشید و هر لحظه ممکن بود تمام اون اداره منفور رو به خاک و خون بکشن، از جا بلند شدن. تهیونگ در جواب یونگی که اونها رو به صرف قهوه دعوت میکرد، با جدیت گفت:

-ممنون از پذیراییتون!

و قبل از اینکه کنترل خودش رو از دست بده و با خون افسر دیوار های اتاقش رو نقاشی کنه، از اون مکان بیرون رفت و استین کت جین رو هم کشید تا پشت سرش بیاد.

FLORICIDE | SOPEDonde viven las historias. Descúbrelo ahora