یونگی بیشتر از این نمیتونست چرت و پرتای تهیونگ رو تحمل کنه و از طرفی هم نگران بود که تهیونگ دهن لق چقولیشو پیش میا بکنه پس دست به سینه نشست و جواب داد
_ اون فقط یکی از دوستامه چون جایی رو نداشت تصمیم گرفت امشب پیش من بمونه
جیمین نیشخندی زد و توی دلش گفت
_ ولی یونگی دوستا باهم دیگه نمیخوابن
تهیونگ بشکنی زد و با خنده گفت
÷ هلو پرزدار .. اسمت چیه ؟
جیمین که قلبش حسابی از جواب یونگی مچاله شده بود
سرد جواب داد
+ جیمین
تهیونگ با دست به جیمین اشاره کرد که بشینه
جیمین بی توجه به چشمای آتیشی یونگی جفت تهیونگ نشست
دستشو دور گردن تهیونگ انداخت
+ تهیونگ تو واقعا زیبایی توی مدلینگ کار نمیکنی ؟
تهیونگ با خوشحالی بوسه ای به لپ جیمین زد
÷ من زیبا تو زیبا چه ترکیبی بشیم
و دوتایی شروع به خندیدن کردن
یونگی از فکر اینکه تهیونگ گی بود و حالا این طوری پسرش رو مجذوب خودش کرده بود ، کم مونده بود تا صبرش لبریز بشه و مشتی حواله صورت تهیونگ بکنه
جیمین بی توجه به یونگی ای که با چشماش براش خط و نشون میکشید دستشو به سمت تهیونگ دراز کرد
+ خوشبختم زیبا
تهیونگ چشمکی حواله جیمین کرد و دستش رو به ارومی فشرد
جیمین با ذوق پرسید
+ چند سالته ؟
تهیونگ لبخند تاتامایکی ای زد
÷ 20 سالمه
جیمین خنده ای کرد
+ اوه من فکر کردم همسن من باشی
تهیونگ با کنجکاوی پرسید
÷ مگه چند سالته عزیزم
جیمین همون طور که دست تهیونگ توی دستش بود جواب داد
+ 17 سالمه
تهیونگ لپ جیمین رو کشید
÷ هولی شت ... بیبی کوچولو
یونگی همین طور به لاس زدن جیمین با تهیونگ خیره شده بود
اما ته دلش مطمعن بود به وقتش این پسر کوچولوی سرتق رو تنبیه میکنه تا یادش بمونه جلوی چشماش با کسی لاس نزنه
تهیونگ در سوجو هارو با یه حرکت باز کرد و یکی از اونارو به سمت جیمین گرفت
÷ امشب حسابی باید مست کنیم
جیمین سری تکون داد و با نگاهی خیره به یونگی ای که تیغ میزدی خونش در نمی اومد بطری سوجو رو یه نفس سر کشید
بیست دقیقه بعد ...
جیمین و تهیونگ حسابی مست شده بودن
تهیونگ با لپ هایی که از مستی گل انداخته بود
رو به جیمین گفت
÷ جیمی.. الان چی خوشحالت میکنه ؟
جیمین که بخاطر نوشیدن زیاد سوجو به سکسکه افتاد بود
جواب داد
+ یکی بهم بگه دوست دارم
تهیونگ خندید
÷ مثلا کی ؟
جیمین نگاه خمارش رو به یونگی داد که هنوزم با اخم بهش زل زده بود
+ یونگی
تهیونگ با خنده گفت
÷ شنیدن دوست دارم از زبون بیلی ایلیش ممکن تر از شنیدن دوست دارم از زبون یونگی هیونگه
یونگی با همون فیس اخموش جیمین رو صدا زد
_ جیمینا
جیمین به یونگی خیره شد
+ هوم ؟
یونگی خوب میدونست تهیونگ و جیمین بخاطر مستی چیزی یادشون نمیمونه پس رو به جیمین جواب داد
_ دوست دارم
تهیونگ از شنیدن این حرف با لگد به میز کوبید و باعث شد میز چپ بشه و سوجو های باقی مونده روی زمین بریزه
÷ واییییییی دارم خواب میبینم جیمین یونگی هیونگ بهت گفت دوست دارم پس فردا حتما یه ماشین بالدار میاد تا همه مون رو ببره کنسرت بیلی
و بعد از تموم شدن جملش از مستی زیاد بیهوش شد
حالا محفل فقط متعلق به یونگی و جیمین بود
جیمین با صدای کش داری گفت
+ پــــس داری میـــــــگی دوســم داری!
یونگی بلند شد و دست جیمین رو گرفت و مجبورش کرد بایسته
توی چشمای خمارش زل زد
_ اره دوست دارم .. انقدی دوست دارم که بار بعدی اگر ببینم داری با کسی به غیر از من لاس میزنی ، اون زبونتو از ته حلقت بیرون بکشم . انقدی دوست دارم که دفعه بعدی اگر به کسی غیر از من خیره بشی اون چشمای خوشگلت رو از کاسه در بیارم !
جیمین سکسکه ای کرد و با خنده خودش رو توی بغل یونگی رها کرد و با صدای بی جونی گفت
+ یونگی من میخام مال تو باشم
یونگی دستی توی موهای پسرش کشید
_ جیمینا دیگه این جوری دیوونم نکن ، باشه ؟
جیمین قفسه سینه پسر بزرگتر رو بوسید و در حالی که قطره اشک از چشمش سرازیر میشد گفت
+ ولی دوستا نمیتونن عاشق همدیگه باشن
یونگی نفس عمیقی کشید که این کارش باعث شد صدای ضربان قلبش ریتم خوبی برای نوازش گوش پسر کوچیک تر بشه
_ من مجبور شدم جیمینا وقتش که برسه همه جا جار میزنم که معشوقه من همون کارآموز کوچولوییه که من تصاحبش کردم
جیمین خنده ای کرد
+ پس قول میدی اسممو روی سینت تتو کنی ؟
_ جیمینا اسم تو روی قلبم تتو شده ، این کافی نیس؟
یونگی نمیدونست جیمین بعد از گفتن آخرین جملش با صدای ضربان قلبش به خواب رفته بود
پس دوباره پرسید
_ جیمین ؟ شنیدی چی گفتم ؟
با دیدن چشمای بسته جیمین متوجه شد که پسر کوچولوش به خواب رفته
بی توجه به تهیونگی که روی مبل با دهن باز خوابیده بود
جیمین رو بلند کرد و به تخت رسوند
YOU ARE READING
🔞Mind🔞[Yoonmin]
Fanfictionجیمین پسری یتیم و دبیرستانی که از سر تفریح برای دیدن فیلم پورن 🔞 وارد یه سایت معروف میشه ... چی میشه اگر بخاطر دخل و خرج زندگیش تصمیم بگیره پورن استار بشه و به اون سایت معروف ایمیل بزنه ؟ +18🔞 Kink🔞 Smut🔞 کاپل اصلی : یونمین نویسنده : دنیا