💦15🔞

2.6K 276 64
                                    

اول از همه
"بابت تاخیر معذرت می‌خوام" فیلترشکنم وصل نمیشد

*****
به خاطر سرعت بیش از حد تهیونگ ، جیمین دستگیره ماشین رو سفت نگه داشته بود و زیر لب برای زنده موندنش به مسیح التماس میکرد !
+ ته..تهیونگ وحشی بازی در نیاررررر ! آروم برو ..
تهیونگ در حالی که با ژست خاصی با یک دست فرمون رو گرفته بود با دست دیگش صدای سیستم رو بیشتر کرد
جیمین احساس میکرد دیگه نزدیکه ماشین بخاطر‌‌ شدت صدای سیستم از وسط به دو نیم تقسیم بشه
در گوشاشو گرفت و با آخرین توانش داد زد
+ عوضی یواش برو ، نمیخوام به این زودی بمیرم !
تهیونگ عینک دودی شو بالا برد و به جیمین چشمکی زد
÷ نترس ، هیجانش به همینه
جیمین بخاطر صدای بلند سیستم صدای تهیونگ رو نشنید و فقط متوجه شد که لباش داشتن حرکت میکردن
تهیونگ شروع کرد به سبقت گرفتن
انگشتای کشیده اش رو دور فرمون حلقه کرده بود و ماهرانه فرمون رو به جهت های مختلف میچرخوند
با دستای تپل و کوچیکش جلوی چشماشو گرفت که چند ثانیه بعد ماشین ناگهان ترمز کرد و جیمین با اینکه کمر بند بسته بود به جلو پرت شد قطعا اگر کمربند نبسته بود حتما به شیشه جلوی ماشین برخورد می‌کرد
+ تهیونگ تو واقعا یه روانی ای
تهیونگ خنده ای کرد و به سمت داشبرد خم شد
برق لب پرتغالی ای رو بیرون آورد
آفتاب گیر رو پایین آورد و با استفاده از آیینه کوچیکی که روش نصب شده بود ، برق لب رو با ملایمت روی لبهاش کشید ...
بعد از زدن برق لب
لب هاشو با صدا به هم کوبید تا برق لب روی لباش فید بشه
÷ بریم که قراره آتیش به پا کنم
برق لب رو به سمت جیمین پرت داد
÷ بزن یکم اون لامصبا به چشم بیاد
جیمین برق لب رو توی داشبرد گذاشت و با چرخوندن چشماش توی حدقه از ماشین پیاده شد
بی خبر از یک جفت چشم که از ته خیابون مثل
عقاب زاغ سیاشو‌ چوب میزد ، دنبال تهیونگ وارد
گی بار شد
.
.
.
با دیدن اسم مکانی که جیمین و تهیونگ واردش شدن
از عصبانیت هر لحظه امکان داشت که از ماشین پیاده بشه و بره تا داخل همون خراب شده کار جیمین رو یه سره کنه
انقدی عصبی شده بود که رگ گردنش بیرون زده بود
تند تند قفسه سینش بالا و پایین میشد
دوباره همون میگرن مزاحم توی سرش بیدار شد
با حرص مشتاش رو روی فرمون کوبید
که ناگهان بوق ماشین به صدا در اومد
ناخودآگاه سرش رو دزدید
اما با یادآوری اینکه جیمین بیرون نیست سرشو بالا آورد و دوباره مشت محکمی توی فرمون کوبید
با لحن عصبی ای غرید
_ درستت میکنم توله
کتش رو از تنش خارج کرد
استایلش بدون کت زمین تا آسمون فرق کرده بود
یه شلوار بگ مشکی با یه پیرهن مردونه مشکی رنگ
از ماشین پیاده شد و به سمت گی بار رفت
.
.
.
جیمین با دیدن جو گی بار هیجان زده به نظر می‌رسید
همه جا رقص نور پخش میشد و محیط گی بار با موزیک
راکی آراسته شده بود
همه پسرایی که اونجا بودن توی هم میلولیدن
یکی در حال به فاک رفتن بود و دیگری در حال لب گرفتن از پارتنرش ...
بعضیام دور میز جمع شده بودن و برای سکس کردن با پسرایی که لخت روی میز میرقصیدن شرط بندی میکردن
اکثر کسایی که اونجا بودن با رنگ نئونی روی صورت یا بدن برهنه شون تتو های شب تاب زده بودن
پشت میز ایستاد
مرد بارمن با دیدن جیمین پشت میز اومد و با چشمکی به جیمین پرسید
= وودکا .. ویسکی .. یا ولش کن چطوره یه پیک مهمون من باشی عزیزم؟
جیمین چندش نگاهش رو از پسر بارمن که با هزار تا اکسسوری خودش رو تزیین کرده بود گرفت
+ یه شات ویسکی
پسر با سر خوشی سرش رو با ریتم آهنگ تکون میداد در همون حالت که نگاهش میخ به جیمین بود شروع کرد به آماده کردن شات ویسکی
جیمین مطمعن بود تا لحظه ورود تهیونگ بغل دستش بود اما حالا مثل آب توی زمین رفته بود و خبری ازش نبود
مطمعن نبود که بتونه توی اون جمعیت پیداش کنه
روی صندلی نشست و منتظر بود تا شاتس آماده بشه
با صدای استکانی که به سمتش هول داده شد به پسر بارمن نگاه کرد
+ ممنون
شات رو یک نفس بالا رفت
پسر بارمن رو به روش نشست و با کنجکاوی پرسید
= دوست پسر داری ؟
جیمین به خاطر قوی بودن ویسکی چشماش خمار شده بود پس استکان رو به سمت پسر هول داد و با لحن لوندی گفت
+ اول اینو پر کن بعدش بهت میگم
پسر بارمن بطری ویسکی رو مقابل جیمین گذاشت
= بیا همش برا خودت ... حالا به سوالم جواب بده
جیمین خنده‌ای کرد
+ روش خوبیه برا مخ‌ زنی
بطری رو برداشت و سر کشید
نصف بطری روی گردنش خالی شد ولی همون مقدار ویسکی ای که باقی مونده بود حسابی می‌تونست مست ترش کنه
بعد از تموم شدن بطری بزرگ ویسکی
سکسکه ای کرد
با دیدن جمعیتی که اونجا بودن سرش گیج رفت
و از روی صندلی افتاد
پسر بارمن به سمتش اومد و بلندش کرد
= ای جون چقد زود مست شدی جوجه
بلاخره تهیونگ رو بین جمعیت پیدا کرد
کلی آدم دورش جمع شده بودن و از رقص میله ای که می‌رفت فیلم میگرفتن
دستشو به سمت میله نشونه گرفت
+ منو ببر اونجا منم میخوام برقصم
پسر بارمن جیمین رو بغل کرد و به سمت میله برد
با صدای بلندی گفت
= برید کنار قراره این حوری براتون برقصه
همه جمعیت با نگاه خیرشون به جیمین عقب کشیدن تا راه برای پسر باز بشه
.
.
یونگی با چشمایی که به خون نشسته بود به جیمین نگاه میکرد که چجوری خودش رو تو بغل اون پسر هر جایی لش کرده بود
با صدای شکستن استکان به دستش خیره شد
فشار دست یونگی دور استکان باعث شده بود که استکان شیشه ای توی دستش خورد بشه
نگاهش رو از خونی که از لا به لای دست مشت شدش بیرون میزد گرفت و دوباره به جیمین خیره شد
جیمین به آرومی از بغل پسر بیرون اومد و دستاش رو دور میله حلقه کرد و شروع کرد به چرخیدن به دور میله
حرکات جیمین روی میله هر لحظه بیشتر از قبل رگ حسادت یونگی رو میزد
دکمه های پیراهنش رو باز کرد اون کراپ لعنتی بخاطر کوتاه بودنش قسمت بیشتری از شکم جیمین رو به نمایش میذاشت و این یعنی فاجعه و فاجعه یعنی خشم یونگی

🔞Mind🔞[Yoonmin]Where stories live. Discover now