💦4🔞

4.3K 400 47
                                    

سلااام عبضیای من 😂😔
چه دلنواز اومدم                  اما با ناز اومدم
با پارت پشم ریز اومدم     اما با ناز اومدم

***

  بعد از امضا کردن برگه ها ، خودکار رو روی میز گذاشت
اشتباه جیمین ناپختگی ای بود که حتی خودش هم مقصرش نبود
جیمین یه پسر بچه بی تجربه و بی پناه بود و همین در های دردسر رو دونه دونه به روش باز میکرد ...
جیمین برگه هایی رو امضا کرده بود که حتی اونارو نخونده بود
بی خبر از اینکه این سهل انگاری چقدر قرار بود
براش گرون تموم شه
مین یونگی با دو تیله مشکی و وحشیه چشماش
به چشمای معصوم جیمین زل زد و با لحنی که کاملا مشخص بود قصدش تخریب کردنه جیمینه گفت
_ فکر میکردم تو مدرسه بهت یاد داده باشن قبل از امضا زدن قرار داد ، اول باید بخونیش !!!
جیمین حالا که فکر میکرد گند زده بود ...
حق با اقای مین بود حداقل باید متن قرارداد رو میخوند !
مرد مقابلش انقد عصا قورت داده بود که حتی جرعت نکرد ازش بپرسه که می‌تونه یه نگاهی دوباره به قرار داد بندازه یا نه
مین یونگی تلفن رو برداشت و دکمه صفر رو فشار داد
منشی با صدای لوندی جواب داد
& جانم مین مین
مین یونگی اخماشو در هم کشید
_ صد بار بهت گفتم توی محل کار این جوری صدام نزن
ون رو آماده کن قراره بریم ساختمون پورن
بدون معطلی گوشی رو گذاشت و کاپشن چرمش رو تنش کرد
و رو به جیمین گفت
_ پیرهنتو بپوش توام میای

حق با اقای مین بود حداقل باید متن قرارداد رو میخوند ! مرد مقابلش انقد عصا قورت داده بود که حتی جرعت نکرد ازش بپرسه که می‌تونه یه نگاهی دوباره به قرار داد بندازه یا نهمین یونگی تلفن رو برداشت و دکمه صفر رو فشار داد منشی با صدای لوندی جواب داد& جانم...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(ددی یونگی 😭😈)
.........................

به همراه دختر پسرایی که از ون خارج میشدن بیرون اومد
اینجا کجا بود ؟ خارج از شهر ؟
چشمش به عمارت بزرگی افتاد که مین یونگی به سمتش می‌رفت
ساختمون پورن اینجا بود ؟
مثل جوجه اردکی پشت جمعیت به راه افتاد
هیچ وقت عمارتی به این بزرگی ندیده بود حیاطش انقدر بزرگ بود که جیمین با وارد شدن بهش احساس کرد وارد یه شهر جدید شده ...
درون حیاط پر از درخت های کاجی بود
که قد علم کرده بودن
و افرادی که لا به لای درختا با دوربین هاشون هر گوشه از حیاط مشغول عکس گرفتن از دختر پسرای برهنه ای بودن که جلوی دوربین ژست می‌گرفتن
اگر ازش میخواستن لخت جلوی دوربین عکس بگیره چی ؟
نکنه اینم یکی از شرایط اون قرارداد فاکی باشه ؟
همون طور که توی افکارش غرق بود
ناگهان پاش به سنگی گیر کرد و در حالی که با صورت به سمت زمین سقوط میکرد چشماشو بست
اما بجای اینکه روی زمین بیفته در آغوش گرم کسی فرو رفت
ترسیده بود و تحلیل شرایط براش سخت بود 
تنها چیزی که حس میکرد بوی تلخ ادکلن کلایو کریستین بود
( گایز کلایو کریستین گرون ترین ادکلن تلخ جهانه  ) 
چشماشو باز کرد
با فهمیدن اینکه توی آغوش تلخ آقای مین بوده خشکش زد
چند ثانیه ای به دو تیله مشکی رنگ مرد خیره موند
....
مین یونگی تا بحال انقدر با کسی درگیر تماس چشمی طولانی نشده بود !
اون حتی به کسی خیره نمیشد اما حالا درست توی چشمای پسر رو به روش به یغما رفته بود
تمام تلاشش رو میکرد تا این تماس چشمی رو قطع کنه اما انگار چشمای جیمین گوی های مغناطیسی ای بودن که آهن ربای چشماش رو به سمت خودشون جذب میکردن

حمایت میکنید که ؟!
کامنت میزارید! ..ووت چی هوم ؟🥲
اصلا دوسش دارید این داستانو ؟ 🤔
بنظرتون پارت بعدی رو کی اپ کنم ؟
60 تا ویو خوبه نه ؟ 😎

🔞Mind🔞[Yoonmin]Where stories live. Discover now