💦39🔞

2K 213 162
                                    

یونگی  آب گلوشو با صدا قورت داد و نفس عمیقی کشید تا بیشتر از این جلوی جیمین ضایع بازی در نیاره

زبونش توان حرکت برای ادای کلمات رو نداشت و بزور سعی کرد حداقل یک کلمه حرف بزنه تا این جو سنگین که فقط با نگاه قفلی شون ادامه داشت ، تموم بشه
_ س..سلام

لعنتی به خودش فرستاد آخه چرا باید این زبون لعنتی الان می‌گرفت و کاری میکرد یونگی مثل آدمای دستپاچه به نظر برسه !

جیمین تماس چشمی ای که بین شون بود رو قطع کرد و به نقطه ی کور اتاق خیره شد

هر چند جیمین هم دست کمی از یونگی نداشت و این دیدار موفق شده بود احساسات خفته اش رو قلقلک بده اما خب اون بازیگر محکمی بود و به خوبی تونسته بود مشوش بودنش رو پشت چهره ی خونسردش قایم کنه ...

بدون اینکه جواب سلام یونگی رو بده سر اصل مطلب رفت و از حاشیه پیمودن دست کشید
+ راستش من وکالتت رو به عهده گرفتم و قراره به زودی درت بیارم ، آقای مین

کلمه ی آقای مین رو در پایان جملش محکم و غلیظ گفت تا یونگی حد خودش رو بدونه و متوجه بشه که جیمین بدون هیچ قَرَضی داره ازش حمایت می‌کنه

یونگی با بهت به جیمین خیره شد که خبر از آزادیش توی چند روز آینده رو میداد

خودش رو خونسرد جلوه داد ، با احتیاط و متناسب با طرز صحبت کردن جیمین ، جواب داد
_ چطور ممکنه .. آقای کیم !

و سعی کرد درست شبیه جیمین با فامیلی صداش بزنه

  جیمین دستی توی موهای لختش کشید و این حرکت از چشمای هیجان زده یونگی دور نموند و اون رو تا مرز دیوونگی برد

اون موهای لخت که یونگی برای لمس کردنشون رسماً در حال مرگ بود

دلش میخواست دستش رو توی اون موهای لخت و موج دار فرو کنه و به بازی بگیرتشون

جیمین آرنجش رو روی میز گذاشت و سرش رو به یونگی نزدیک کرد ، به چشمای پرسشگر یونگی زل زد

جیمین آرنجش رو روی میز گذاشت و سرش رو به یونگی نزدیک کرد ، به چشمای پرسشگر یونگی زل زد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
🔞Mind🔞[Yoonmin]Where stories live. Discover now