امروز روز مهمی بود و قرار بود رییس صادرکننده مواد مخدر تگزاس رو ملاقات کنه
بعد از بستن چمدون کوچیکش بلند شد و به سمت موبایلش رفت
شماره ای رو لمس کرد که بعد از چند بوق مخاطب پشت خط جواب داد
...الو رییس_ من چند روزی کره نیستم محافظا رو بفرست خونم
... بله قربان
و بعد تماس رو قطع کرد
صدای سوهی از پشت سرش اومد
)|( یونگی مگه قول ندادی کارای خلافو بزاری کناریونگی به سمت سوهی برگشت
_ قول دادم اما این معامله آب دارهسوهی پوفی کشید
)|( ولی تو قول دادی از این مافیا بازیت دست بکشی
قرار بود یونا تو یه محیط نرمال بزرگ شه .. یادته ؟یونگی که دیگه داشت عصبی میشد چشماشو بست و در حالی که سعی میکرد بازم با سوهی دعوا راه نندازه ، جواب داد
_ بزار این معامله تموم شه راجع به حرفات فکرمیکنمسوهی عصبی داد زد
)|( من دلم نمیخواد دخترمون وسط اسلحه و محافظای بی شرف تو بزرگ شهیونگی با عصبانیت به سمت سوهی یورش برد و گلوش رو گرفت ، از لای دندوناش غرید
_ حتی اگر محافظای بی شرف من نباشن قطعا پدر بزرگ بی شرف ترش هست که با شغل شریفش براش جبران کنه[] پاپا ! ( بابا)
صدا بغض آلود یونا باعث شد ناخودآگاه گردن سوهی رو رها کنه و ضربه ای به شونش زد
با لبخندی که بخاطر حضور یونا بود ، توی چشمای سوهی خیره شد و تهدید وار گفت
_ چون اسمت تو شناسناممه دلیل نمیشه توی کارام دخالت کنی .. متوجهی که ؟و بعد به سمت یونا برگشت که با بغض بهش نگاه میکرد
به سمتش رفت و جلوی پاش نشست
_ قربون چشات برم بغض نکن ..بغض نکن قلبه بابایونا دماغش رو بالا کشید و با ناراحتی گفت
[] پاپا دالی میلی سفل؟ ( بابا داری میری سفر؟ )یونگی نوک بینیِ کوچولوش رو بوسید
_ اره بابایی میره ولی زود میاد تا دورت بگردهاز جلوی پای یونا بلند شد و چمدونش رو برداشت
چشمش به سوهی افتاد که تند تند مشغول پاک کردن اشکاش بود
یک لحظه عذاب وجدان گرفتهیچ وقت با سوهی درست رفتار نمیکرد و همیشه تحقیرش میکرد
آهی کشید و دسته چمدونش رو گرفت و روی زمین کشید
YOU ARE READING
🔞Mind🔞[Yoonmin]
Fanfictionجیمین پسری یتیم و دبیرستانی که از سر تفریح برای دیدن فیلم پورن 🔞 وارد یه سایت معروف میشه ... چی میشه اگر بخاطر دخل و خرج زندگیش تصمیم بگیره پورن استار بشه و به اون سایت معروف ایمیل بزنه ؟ +18🔞 Kink🔞 Smut🔞 کاپل اصلی : یونمین نویسنده : دنیا