💦28🔞

2K 216 158
                                    

چون سر کلاس بود ریجکت کرد
اما بازم اون شماره غریبه بهش زنگ زد برای بار دوم ریجکت کرد چند ثانیه بعد از شماره پیامی دریافت کرد پس وارد صندوق پیاماش شد

چون سر کلاس بود ریجکت کرد اما بازم اون شماره غریبه بهش زنگ زد برای بار دوم ریجکت کرد چند ثانیه بعد از شماره پیامی دریافت کرد پس وارد صندوق پیاماش شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

یونگی ؟؟
با دیدن اسمش یونگی چشماش برقی زد
انتظار نداشت درست زمانی که میخواست به دیدنش بره سر و کلش پیدا شه
انگار قلباشون بهم وصل بود !
شایدم نه ... ولی جیمین اینطوری فکر میکرد

هیونجین بخاطر اینکه بغل دست جیمین می‌نشست دقیقا تونسته بود پیام هایی که بین جیمین و شخصی به اسم یونگی رد و بدل میشد رو ببینه
آروم طوری که معلم متوجه نشه گفت
% این یونگی کیه جیمین ؟
جیمین بدون جواب دادن به سوال هیونجین وسیله هاش رو جمع کرد 
از جاش بلند شد و بی توجه به صدا زدنای معلم سریعا  از کلاس بیرون رفت
هیونجین به سمت رزی برگشت که با استرس به رفتن جیمین زل زده بود
¥ همین حالا باید با آقای کیم تماس بگیرم یه نفر به اسم یونگی براش لوکیشن فرستاد غلط نکنم یه خبریه

رزی مشکوک چشماشو ریز کرد و گفت
«» اررره این اسمو اون سری تو حیاط ازش به طوری اتفاقی شنیدیم بنظرت طرف کیه ؟

هیونجین به نشونه نمی‌دونم شونه ای بالا انداخت و با اجازه از معلم از کلاس بیرون رفت تا به آقای کیم زنگ بزنه
.
.
.

روی نیمکت چوبی پارک لم داد نخ سیگاری از پاکتش بیرون کشید و بین‌ لباش گذاشت
فندک فلزی ای از جیبش بیرون آورد و به حکاکی ظریف روی فندک خیره شد
از صاحب مغازه خواسته بود تا چهره جیمین رو روی فندک حکاکی کنه و این کاملا طبیعی بود که بعد از خریدن اون فندک مصرف روزانه سیگارش بالاتر بره
خوب میدونست که قلب جیمین نابود شده برای همین از جیمین فندکی ساخته بود تا ریه هاش رو به ازای شکستن قلبش نابود کنه ...
آتیش فندک رو زیر سیگار گرفت و با صدای سوختن توتون های سیگار چشماشو بست تا پک عمیقی از سیگار بگیره
با هر پکی که به سیگار میزد دودش رو به همراه درد توی سینش بیرون میداد
فکر میکرد تمام دلخوشیش رو توی کاغذ سیگار لوله کرده و نبودن جیمین همون فندکیه که به دلخوشی های رُل شدش آتیش میزنه
چطور می‌تونست توی این لحظه بعد از دیدن جیمین بغلش نکنه ؟ چطور میتونست ماسک بی رحم بودن رو به صورتش بزنه در حالی که زیر اون ماسک با اشکای جاری شدش میشد یه دریا ساخت ...
انقد توی فکر غرق شده بود که متوجه نشد آتیش سیگار به انگشتاش رسیده
با حس سوزش بین انگشتاش سیگار رو روی زمین پرت کرد
با پاهاش روی زمین ضرب گرفت
نگاهش به ماشینی افتاد که پشت درخت ها با فاصله دور پارک شده بود
به محض اینکه یونگی به ماشین خیره شد ، راننده که اصلا مشخص نبود چه کسیه شروع کرد به راهنما زدن
چراغ های جلوی ماشین تیک تاک خاموش روشن میشدن
انگار میخواست به یونگی بفهمونه که حواسم بهت هست
اون ماشین مشکی با شیشه های دودیه لعنتیش هر جا که می‌رفت تعقیبش میکرد
حتی اینجا هم دست از سرش بر نمی‌داشت
تا بحال بیش از 10 نفر از استاکرایی که دنبالش بودن رو خفت کرده بود ، اما اونا حتی به مرگشون راضی میشدن تا دهن باز نکنن که چه کسی پشت این قضیه اس

🔞Mind🔞[Yoonmin]Where stories live. Discover now