چشمای پف کرده شو بزور از هم باز کرد
فضای اتاقش نسبتا تاریک بود و ساکت
هر چند این سکوت و تاریکی رو مدیون پنجره های دوجداره و پرده های مشکی رنگ سلطنتی اتاقش بود
چشماش هنوزم نیمه باز بود ، مغزش روز یا شب بودن
رو پردازش نمیکردتنها چیزی که میدونست این بود که سر ظهر ، خسته و کوفته از استودیو برگشته بود و به آغوش تختش رفته بود
با چشمای نیمه باز ، دستش رو به سمت میز کوچک کنار
تخت دراز کرد .به گوشیش چنگ زد و دکمه بغلش رو لمس کرد
از نور زیاد صفحه گوشی چشماش بسته شد ، اما با تلاش یکی از چشماشو باز کرد که با دیدن ساعت چشماش گرد شد
19:39 دقیقه *انقدر بدن و روحش خسته بود که مطمعن بود با هفت ، هشت ساعت خوابیدن قطعا رو به راه نمیشه !
ناخواسته به سمت صندوق پیاماش رفت و تایپ کرد
بعد از ارسال کردن پیام ، منتظر گوشیو روی سینش گذاشت
بعد از اون اتفاق جونگ کوک باهاش سرسنگین شده بود
حتی سر سنگین تر از قبل ...مگه تقصیر خودش بود ؟
فکر جونگ کوک مثل خوره به جونش افتاده بود و قرار نبود دست از سرش بردارهروز و شبش شده بود جونگ کوک ...
از خواب بیدار میشد به جونگ کوک فکر میکرد ، غذا میخورد به جونگ کوک فکر میکرد حتی وقتی مشغول ضبط کردن اهنگاش توی استودیو بود ، بازم به جونگ کوک فکر میکردفکر کردن به جونگ کوک براش مثل نفس کشیدن غیر ارادی
شده بودشاید اگر همین حالا به سرش شلیک میکردن ، بجای خون از سرش فکره جونگ کوک بیرون میپاشید
با لرزیدن گوشیش مثل برق سر جاش نشست و صفحه گوشیو روشن کرد
اما با دیدن جواب پیام جونگ کوک ، ناامید تر از همیشه چشماشو روی هم فشار داد و نفس عمیقی کشید .
YOU ARE READING
🔞Mind🔞[Yoonmin]
Fanfictionجیمین پسری یتیم و دبیرستانی که از سر تفریح برای دیدن فیلم پورن 🔞 وارد یه سایت معروف میشه ... چی میشه اگر بخاطر دخل و خرج زندگیش تصمیم بگیره پورن استار بشه و به اون سایت معروف ایمیل بزنه ؟ +18🔞 Kink🔞 Smut🔞 کاپل اصلی : یونمین نویسنده : دنیا