💦27🔞

1.7K 194 156
                                    

جیمین به دنبال تهیونگ از اتاق خارج شد
جیمین قبلا با هیونگ شیک تلفنی صحبت کرده بود اما این اولین بار بود که از نزدیک میدیدش
پسر قد بلند با چهره ی نمکی ای که داشت میتونست از شدت بامزه بودنش قند خون هر کسی رو بالا ببره
شاید این توصیف دقیقی بود که جیمین برای اولین بار با دیدنش می‌تونست به زبون بیاره

( هیونگ شیک اَگورپَکور🥺😂)

هیونگ شیک بی خبر از قصد شوم جین برای دعوت کردنش به شام ، سریعا موافقت کرده بود و بخاطر شکمو بودنش خودش رو توی دام جین انداخته بود بی خبر از حضور تهیونگ و جیمین خیلی ریلکس دستش رو دور گردن جین انداخته بود و با لبخند نمکیش در حالی که ذوق مرگ شده بود...

Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.

هیونگ شیک بی خبر از قصد شوم جین برای دعوت کردنش به شام ، سریعا موافقت کرده بود و بخاطر شکمو بودنش خودش رو توی دام جین انداخته بود
بی خبر از حضور تهیونگ و جیمین خیلی ریلکس دستش رو دور گردن جین انداخته بود و با لبخند نمکیش در حالی که ذوق مرگ شده بود بالای قابلمه بغل دست جین از بوی غذا لذت میبرد
¥ آجوشی جدی اشپزیت خوبه من از همون دوران مدرسه عاشق اشپزیت شدم برای همین غذایی که برای تهیونگ میذاشتی رو من میخوردمش
جین دست هیونگ شیک که دور گردنش حلقه شده بود ، کنار زد و با عصبانیت توی صورتش داد زد
~ باز گفت ...کجای من آجوشیه پسره ی کج و کوله
هیونگ شیک روی هوا بشکنی زد
¥ فهمیدم بهت میگم جین هیونگ
جین کلافه چشماشو‌ توی کاسه چرخوند
~ من هیونگ تو نیستم

هیونگ شیک ناخونکی به سیب زمینی سرخ کرده روی میز زد که جین سریعا به سمتش رفت و ضربه ای روی دستش زد
~ ناخونکی نزن ورپریده

هیونگ شیک بخاطر صمیمی بودنش با تهیونگ زیاد به خونشون رفت و آمد میکرد برای همین رفتارهای جین براش عادی بود و ازشون دلخور نمیشد

با دیدن تهیونگ و پسری که حدس میزد جیمین باشه لبخند دندون نمایی زد
تهیونگ با حرکت ابروهاش به هیونگ شیک اشاره میکرد تا
از جین فاصله بگیره اما اون احمق تر از این حرفا بود

هیونگ شیک دستش رو توی ظرف سیب زمینی سرخ کرده ها فرو کرد و به اندازه یک مشت از سیب زمینی ها کش رفت
جین با ملاقه از توی آشپزخونه به دنبالش افتاد
هیونگ شیک پشت نامجون‌ قایم شد
¥ سَمچون (در زبان کره ای به معنی عمو) سمچون کمک!
مشت پر از سیب زمینی شو توی دهنش چپوند و با دست چربش پشت پیراهن نامجون‌ رو توی مشتش گرفت
جین همچنان سعی میکرد ملاقه رو توی فرق سر هیونگ شیک بکوبه
هیونگ شیک از پشت نامجون کمی مایل شد و به چشمای آتیشی جین خیره شد
¥ قرار بود بهم شام بدی نه اینکه کتکم بزنی
جین خنده ی عصبی ای کرد
~ شام ؟؟ شام بهونه بود من کشوندمت اینجا تا دهنتو سرویس کنم .. شما عوضیای کوچولو منو دست کم گرفتید ؟
تهیونگ با کمال تعجب از خنده کف زمین افتاده بود و در حالی که شکمش رو گرفته بود روی زمین تشنج وار تکون میخورد
هیونگ شیک دقیقا ورژن دوم تهیونگ بود
همون قدر خراب کاری میکرد و روی مخ جین یورتمه می‌رفت
جیمین هم به کل مشکل خودش رو فراموش کرده بود و مدام تلاش میکرد جین رو آروم کنه
.
.
بعد کلی تلاشه نامجون و جیمین ، بلاخره جین کمی آروم شد و نامجون اون رو به اتاقشون برد تا عصبانیتش فروکش کنه
جیمین با حالت متعجبی به تهیونگ خیره شد که هنوزم روی زمین در حال خندیدن بود
~ قرار بود مثلا هیونگ شیکو نجات بدی !
تهیونگ با صورتی که بخاطر خنده زیاد سرخ شده بود سر جاش نشست و با قیافه ای پوکر جواب داد
÷ وقتی میخندم بدنم بی حس میشه نمیتونم تکون بخورم
هیونگ شیک یکی محکم پس کله تهیونگ زد که باعث شد کلش به سمت دیگه ای پرت بشه
¥ الان چی بازم بدنت بی حسه ؟
تهیونگ نگاهی عصبی به سرتا پای هیونگ شیک انداخت که پسر براش زبونی در آورد و کنار جیمین نشست

🔞Mind🔞[Yoonmin]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin