-The last part-
(روز بعد )
با صدای نامجین و یونگی که درباره ی زمان برگزاری عروسی مذاکره میکردن ، پلکای سنگینش رو باز کرد
یونگی توی برگه ای که زیر دستش بود ، اسم مهمونا رو مینوشت
_ خب فک کنم لیست مهمونا تکمیلهجین با ذوق کاغذو از دست یونگی گرفت و به اسامی مهمونا نگاهی انداخت
~ خیلی ام عالی وقتی برگشتیم ، نامه های عروسی با من و نامینامجون با ذوق دستاشو بهم کوبید
^^ لیست مهمونا تکمیله ، تاریخ عروسی ام که مشخص شدبعد با هیجان از جاش بلند شد و ادامه داد
^^ راستیییی ساقدوشاااااا چیییی!جیمین که تموم مدت دراز کشیده با چشمای نیمه باز به حرفاشون گوش میداد ، بلاخره اظهار نظر کرد
+ ترجیحاً تهیونگ و کوک ساقدوشمون باشن بهترهیونگی که تازه متوجه بیدار شدن جیمین شده بود با لبخند به پاش اشاره کرد
_ چشم زیبا ،حالا پاشو بیا اینجا
جیمین با عشوه موهایی که توی صورتش ریخته بود کنار زد و به سمت یونگی که روی مبل نشسته بود رفت
کنارش نشست و سرشو روی پای یونگی گذاشت
جین ناگهان با صدای بلندی گفت
~ لباسسسس .. لباس نخریدیم نامی مثلا خیر سرمون پدرای جیمینیمنامجون ضربه ای به پیشونیش زد
^^ خیلی کار داریم بهتره زود برگردیمجین پوفی کشید
~ فعلا که تهیونگ و جونگ کوک خوابن بعد از ظهر راه میفتیمیونگی با عجز گفت
_ برای یونا پرستار گرفتم احتمالا تا الان پرستاره از دستش سکته کرده ، دیگه حتما بعد از ظهر راه بیفتیمجین دستشو روی قلبش گذاشت و شروع کرد به قربون صدقه رفتن یونا
~ ای بابابزرگ به فداش .. اره بچم الان پرستارو دیوونه کرده از بس بهونه گرفته
YOU ARE READING
🔞Mind🔞[Yoonmin]
Fanfictionجیمین پسری یتیم و دبیرستانی که از سر تفریح برای دیدن فیلم پورن 🔞 وارد یه سایت معروف میشه ... چی میشه اگر بخاطر دخل و خرج زندگیش تصمیم بگیره پورن استار بشه و به اون سایت معروف ایمیل بزنه ؟ +18🔞 Kink🔞 Smut🔞 کاپل اصلی : یونمین نویسنده : دنیا