💦46🔞

2.2K 267 174
                                    

یونگی بعد از شنیدن جمله آخر جیمین ، قلبش تیر کشید
درسته شیش سال پیش باعث شده بود جیمین درد زیادی رو متحمل بشه اما واقعا مستحق این همه تحقیر شدن بود ؟

  عصبی زبونش‌ رو گوشه لپش فرو کرد و در حالی که سعی داشت صداش بالا نره در مقابل گستاخی جیمین جواب داد
_ همش بخاطر شیش سال پیشه فاکیه ، اره ؟ میخوای تلافی کنی ، باشه پس تلافی کن !

جیمین به حدی عصبی بود که از شدت عصبانیت قفسه سینش تند تند ، بالا و پایین میشد ، نیشخند تلخی زد
+ من اگر می‌خواستم تلافی کنم ، بی شک الان جفت زن گور به گور شدت خوابیده بودی

چند قدم فاصله بین شون رو طی کرد و از نزدیک به چشمای یونگی خیره شد و ادامه داد
+ نکنه انتظار داری بعد شیش سال بپرم تو بغلت و بابت تمام روزایی که بخاطرت درد مثل سرطان به تمام سلولای بدنم حمله کرده بود ، ازت تشکر کنم ؟

کم کم صداش بالا تر می‌رفت و داشت کنترلش رو از دست میداد
+ فک کردی نمیدونم‌ بعد از مرگ زنت یهویی سر و کلت برای چی پیدا شده ؟ تو اومدی تا دوباره باهام بازی کنی. اصلا برات قابله درکه که من چه سختیایی کشیدم تا تونستم این ورژن خودمو بسازم ؟ می‌دونی چی به من گذشت ؟

جیمین هر چقد گله میکرد ، سنگینی روی قلبش ، کم‌تر نمیشد .

انگار کلی حرف ته قلبش تلنبار شده بود و هیچ ایده نداشت که باید چطوری جمله بندیشون کنه
اصلا مگه میشد درد رو جمله بندی کرد !

یونگی تمام مدت به جیمین زل زده بود و چیزی نمی‌گفت
سعی داشت بهش فضا بده ، فضایی که بتونه توش خودش رو تخلیه کنه ..

مهم نبود اگر قلبش از حرفای جیمین فشرده میشد چون الان تنها چیزی که اهمیت داشت فقط جیمین بود

جیمین شونه های یونگی رو گرفت و محکم تکون‌ داد
+ یادته ؟ یادته اون روز لعنتی چطوری تکونم می‌دادی و مجبورم میکردی تا بگم که " دیگه مایی وجود نداره " ! الان چه مرگت شده یونگی ؟ چه مرگت شده که دوباره میخوای گند بزنی به زندگیم ؟

جیمین انقد فریاد زده بود که ته گلوش درد میکرد ، شاید هم درد گلوش بخاطر بغضی بود که با شکستنش اشکاش پایین می اومدن

یونگی با دیدن اشکای جیمین ، کاسه چشماش لبریز از اشک‌شد

یونگی دستاشو جلو برد و سعی کرد اشکای جیمین رو از صورتش کنار بزنه اما جیمین صورتش رو برگردوند

یونگی لجباز‌ صورت جیمین رو بین دستاش گرفت و اشکاشو پاک کرد ، اما صورت خودش خیس از اشک بود 
_ لعنتی فکر کردی من به خواست خودم ولت کردم ؟
اون میای حروم زاده باعث و بانیش بود .. وقتی فهمید با همیم ، شروع کرد به تهدید کردن ، حتی اون ماشین لعنتی که زد زیرت یادته؟ ! من تازه بعد از شیش سال فهمیدم تمام اینا کار اون هرزه بود که دیگه دستم به خونش آلوده شد .. جیمین به جان یونا قسم ، مجبور بودم ولت کنم . یک درصد فک کن که اگر کنارت میموندم ، اون وقت بجای سوهی الان تو زیر خاک خوابیده بودی!

🔞Mind🔞[Yoonmin]Where stories live. Discover now