Doubt * Kaisoo

3K 159 50
                                    

این وانشات نوشته ی یکی از ادمین های خوبم تو چنل تلگرام مونه که لطف داشت و ویرایشش رو به من سپرده، الانم با اجازه ش دارم پستش میکنم. لذت ببرید و نظر بدید:


از دید کیونگسو

طبق معمول روزهای قبل داشتم به حساب های اون روز کافی شاپم می رسیدم که دستای گرمش دورم قفل شد. دستایی که هر بار من در آغوش می کشید ضربان قلبم به سرعت بالا میرفت.

"اینجا چکار میکنی کای؟"با لبخند پرسیدم.

کنار گوشم زمزمه کرد:"دلم برات تنگ شده خب."

"همین دو ساعت پیش اومدم بالا پیشت."

در حالیکه محکمتر بغلم می کرد گفت:"خب دو ساعت خیلیه."

به سمتش چرخیدم و به صورتش نگاه کردم و گفتم:" برو بالا و کاراتو تموم کن.منم یکی دو ساعت دیگه اینجارو می بیندم و میام."

مثل پسر بچه های تخس نگاهم کرد و گفت:" نمیشه زودتر بیای؟"

همونجور که به سمت در هلش می دادم گفتم:" باز بچه شدی؟ کارم تموم بشه میام."

با لبایی که مثل بچه ها جمع کرده بود گفت:"یه وقتایی فکر میکنم این کافی شاپ از من بیشتر دوست داری."

"کار کردن برای بچه ها بچت کرده!" با دست از در اتاقم بیرونش کردم و ادامه دادم:" اگه تا میام کاراتو تموم نکرده باشی از شام خبری نیست!"

" شام امشب با منه."با خنده برام دست تکون داد و به سمت در خروجی کافی شاپ رفت.

سه سالی میشد که با هم بودیم. دیوونش بودم و حاضر نبودم با دنیا عوضش کنم. با یادآوری اولین دیدارمون لبخند روی لبم اومد.

...

سه سال پیش بود که برای اولین بار دیدمش. اون شب بارون شدیدی میومد. من یه پسر بیست ساله بودم که کافی شاپ خودمو داشتم. اون شب بعد از اینکه همه رفتن, داشتم در کافی شاپ می بستم که به سمتم اومد و گفت:" شما هم تعطیل کردین؟ فکر کردم اینجا یه چیزی پیدا میشه گرمم کنه."

به سمت صدا برگشتم یه پسر جوون بود که زیر اون بارون شدید خیس خیس شده بود. بهش نگاه کردم و گفتم:" باشه. بیا تو... برات قهوه درست میکنم."

ولی وقتی وارد شدیم دیدم خیلی خیس شده و رسما داشت می لرزید.

پرسیدم:" اسمت چیه؟"

" ک..کیم ج..جونگین...کای صدام میکنن." داشت می لرزید.

شاید احمقانه بود ولی چون بی آزار بنظر می رسید و دلم سوخت گفتم:" منم کیونگسو هستم. خونه ام همین بالاس .بیا یه دوش بگیر و لباساتو عوض کن."

خودشم شک داشت دنبال یه غریبه راه بیفته یا نه و لی دستشو گرفتم و به سمت سوئیتم بردمش. تا دوش بگیره لباساشو انداختم تو ماشین و یه تیشرت و شلوار تمیزبراش آماده کردم. داشتم قهوه درست می کردم که از حموم در اومد با دیدن قیافش نتونستم خودم و کنترل کنم و زدم زیر خنده.

Kpop OneShot BoyxBoyWhere stories live. Discover now