Cotton Candy Wish * CB

3.6K 148 21
                                    

آرزوی پشمکی


سوييچ ماشين قرمز رنگشو به سمت پيش خدمت پرت كرد و از زير عينكش نگاش كرد:" مواظبش باش جان!"

چشمكي به پسر زد و با تكون دادن دستش، نگهباناى جلوى در تاكمر خم شدن؛ لبخند دندون نمایی زد و برای دخترایی که با دیدنش جیغ می کشیدن بوسه ای فرستاد.

با ورودش به بار، با قدماى معمولى به سمت تنها ميز خالي در كنارى ترين قسمت اونجا رفت، جايي كه هميشه براش خالی بود ...

به آرومی روی مبل نشست و در جواب بارتندر* جوان، خيلي كوتاه گفت:" هميشگي."

*Bartender : یا باریست، کسی که توی کلاب و بار نوشیدنی درست میکنه*

وقتي گلس مارتينيش رو روی ميز گذاشتن عينكشو برداشت و آه كوتاهى كشيد. بار خوبی بود چون فقط VIP بود و هر کسی اجازه ی ورود نداشت. بهترین محل برای یکی مثل اون که غروبش رو شب کنه و احتمالا شبش رو صبح.

بار خيلي آروم بود و موزيك ملايم و نور آبی رنگ حالت خاصی به فضا ميداد. بهترین جایی بود که می تونست بعد از یه روز شلوغ کمی برای خودش آرامش بخره.

انگشتای بلندشو دور پايه ى گيلاسش محكم كرد و اونو به لباش نزديك كرد.

اولين جرعه رو تو دهنش مزه مزه ميكرد كه با صداى فرياد بلندى چشماش به اون سمت بار كشيده شد:" دست ـــــ از ــــــ سرم ـــــــ بردار ـــــــ ولم کن يااااا. . . . "

پسر كه صداش سكوت بار رو به هم زده بود دقيقا پشت بهش ايستاده بود. موهای صورتیش بهم ریخته بود و دستهاي مشت شده اش رو به هر جاى فردي كه مقابلش ايستاده بود فرود مياورد:"ــــــ تو هم يه آشغالى مث بقيه!"

همه بار در سکوت معذبی فرو رفت... بعضی ها بیشتر گردن کشیدن تا ببینن چه خبره و بعضی دیگر فقط زیر لب غرلند کردن و مشغول نوشیدن شدند. نگهبان ها بنظر نمی اومد قصد دخالت داشته باشن چون بنظر بحث خطرناکی نمی اومد.

با اين حرف پسر بلندتر يكه خورد با حرص مچ دستهاى پسرك رو گرفت و وادارش كرد بهش نگاه كنه:" منو ببين بك... منو ببين ...من يه آشغالم آره؟؟واقعا با خودت چي فكر كردي؟؟"

به ضرب پسرو به روي مبل هل داد و با صداى آرومتري كه بازم تو سكوت بار شنيده ميشد گفت:" اگه همه تنهات گذاشتن ، همش تقصير خودته ... " صداشو بلند تر كرد:" همش تقصير خودته بكهيون... اين تويي كه همه رو از خودت ميرونى..."

صداش از خشم می لرزید. چهره ی سرخش نشون میداد که نمیتونه بیشتر از این جو رو تحمل کنه، مشتهاى گره كرده اش رو تو جيب كت آبي رنگش كرد و مبلغى بيشتر از حد معمول روى ميز كوبيد، از زير موهاى مشكيش نگاه غمگينى به چهره ى درمانده ى پسری که بكهيون صداش کرده بود كرد و گفت:" مهمون من باش... "

Kpop OneShot BoyxBoyWhere stories live. Discover now