Last Dance (2)

1.1K 60 14
                                    

به بقیه فیکشن های تو پروفایلم سر بزنید. همچنین اگه کایسک دوست دارید اینجا رو هم چک کنید:
Lodevole

.......
دو شاتی ای که دوست عزیزم سمفونی نوشته بود.

شات دوم:

۱ ماه بعد

"آآآححح..تو یه عوضی ای..."

"م....میدونم..."

پاهاشو از هم بیشتر فاصله داد و یکم بیشتر واردش شد.

کیونگسو از درد به دیوار کاشی شده ی اتاق تجهیزات پزشکی مشت کوبید.

کای لاله ی گوشش رو بین لب ها ش مزه می کرد. دستش بین پاهای کیونگسو بود و که با هر ضربه ی عمیق پاهای کم جونش می لرزیدن.

تو این دو هفته خیلی خوب نقطه های حساس بدنش رو می شناخت. خیلی آروم از سر سینه ی صورتی و کوچولوی کیونگسو که به خاطر تحریک شدنش برجسته و پر خون شده بودن بین انگشت سبابه و شستش فشار ملایمی داد و مالید؛ پشت زانو های کیونگسو خالی شد اما دستهای گرم و مردونه ی کای اجازه ی افتادن بهش نداد.

و بالاخره با نفس های صدادار اما کوتاهی جفتشون رها شدن...

۱۰ دقیقه بعد - راهرو

"تو...تو..."

کای خندید:" همه ی آدم های منحرف از جمله من؛ فانتزی سکس تو بیمارستان رو دارن سخت نگیر !"

صدای اعتراض کیونگسو تو صدای خندهای کای گم شد.

" خب؟ مرغ سوخاری ؟" کای داشت با نقطه ضعف کیونگسو بازی می کرد.

" من دیگه لب به اون مرغ سوخاری های کوفتی نمیزنممم!"

کای که از چشم های با مزه و مثلا عصبانی کیونگسو می خندید:" خیلی خب ...رامیون میخوریم..."

کیونگسو چشم غره ای رفت:"میشه لطفا اون لیست کوفتی رو بدی!"

کای دستشو به سمت لیست کیونگسو برد.

برگه بزرگ A3که با حوصله نوشته شده بود ۱۰۰ تا آرزو بود که باید قبل آخرین شیمی درمانی انجام می داد.

کای هم دقیقا مثل همین لیست رو داشت با یه فرق کوچیک.

کای میخواست ۱۰۰تا آرزوی قبل از مرگش رو انجام بده.

کیونگسو نگاهی به غذاهای لیستش کرد که با رنگ بنفش نوشته بود:" امشب گوشت بره کباب شده میخوریم ..."

کای دستی تو موهاش کشید و لیست خودش رو در آورد:" حله...بعدشم میریم...."

پسر کوچولویی انگشتشو سمت کای و کیونگسو گرفت:"م...مامان...اون ها رو ...."

صورتی که حتی مژه ای براش نمونده برای بچه ها تو اون سن عجیبه.

کیونگسو برای همین از کار تو مهد کودک دست کشیده بود.

Kpop OneShot BoyxBoyWhere stories live. Discover now