معلوم بود که اون با اون پاهاش دو دقیقه ای میرسه اما فکر نمی کردم واقعا سر حرفش بمونه و مجبورم کنه اون تتو رو انجام بدم.
شاید مثل فیلم ها توقع داشتم یه پسر بد بخاطر من رام بشه اما چانیول اونجوری نبود. اون من رو مثل خودش بی حدُ مرز و وحشی می کرد اما با من آروم نمی گرفت.
تو نگاه اول نمی دونستم اون چطور آدمیه. بیشتر سمت خندون و شوخش رو دیده بودم اما هر چی جلوتر می رفتیم خیلی خوب می تونستم حس کنم که بودن اطراف اون پسر بوی دردسر میده.
تقریبا تمام هفته رو به بهونه ی کتابخونه و ... تا وقت شام باهاش بیرون بودم و چیزی که از بین حرف هاش در موردش فهمیده بودم این بود که از یه خانواده ی سرمایه داره و 4 تا برادر بزرگ تر داره.
پدرشون کارها رو به برادر هاش سپرده و طبق رسم عجیب خانواده پسر کوچیک تا زمانی که توی کاری برنده باشه و رکوردی برای خودش داشته باشه ماهیانه هزینه دریافت می کنه.
میشد گفت بنظر جالب و عجیب بود... اما خب فکر نمیکنم اگه من بودم می تونستم اینطوری راحت باشم اما قصد دخالت توی کارهاش نداشتم پس فقط سعی می کردم از زمانی که باهاش می گذروندم لذت ببرم.
برای اون هم بنظر این زمان صرف شده باحال می رسید چون هیچوقت برای وقت گذروندن باهام بهونه نمی تراشید و حتی دیشب بعد از انجام اون تتو موقع قدم زدن برای برگشتن دستم رو گرفته بود!
و نهایتا وقتی اون شب تا نزدیک نزدیک خونه باهام قدم زد و وقتی بهش گفتم فردا برای رفتن به مسابقه می بینمش صورتش خوشحال شد کاملا حس می کردم بیش از حد لازم برای خواسته ام صبر کردم.
مهم نبود اون شب اون مسابقه چقدر طول بکشه. من تا قبل از صبح اون پسر رو می خواستم.
این خیلی احمقانه بود اما من اونقدری مشتاق بودم که حتی اون شب رو تقریبا تا نصف شب مشغول جست و جوی این بودم که تو رابطه ای که من داشتم به سمتش می رفتم انجام مرحله ی "رابطه" چه پیش نیازهایی داره.
چانی طوری وارد زندگی کسی مثل من که قبلا اصلا به این چیزها فکر نکرده بودم شه بود که اصلا برام جای شکی باقی نگذاشته بود که چی میخوام. شاید شب اول سر یه هوس بهش جذب شده بودم اما حالا...
من اون پسر رو می خواستم. هنوز اونقدری مطمئن نبودم که ممکنه به پسرهای دیگه هم توجه داشته باشم یا نه که بتونم روی خودم اسم گی یا هرچیزی بذارم... اونقدری تجربه نداشتم که بدونم و صادقانه اصلا نمی خواستمم جز چان هیچ تجربه ای داشته باشم...
من فقط دست های اون رو روی بدنم می خواستم. حتی وقتی گرمم بود مشکلی نداشتم که توی بغلش برم و دوست داشتم لب هام رو روی لب هاش بذارم.
فقط به این حد می دونستم برای چانیول گی بودم.
از دید چانیول
YOU ARE READING
Kpop OneShot BoyxBoy
General Fictionوانشات های کاپل های پسر کیپاپ وانشاتی که از کی پاپ نوشتم. مطالب مثبت 18 دارد.