Now Or Never
(Sekaihan)
بسته ی شکلات های تلخی که لوهان با وسواس زیادی تزیینش کرده بود با صدای بلندی به کف سطل آَشغال فلزی کوبیده شد.
دنگ ....
اوه سهون نگاه تندشو بهش انداختو همون طور که با انگشت اشاره ش به در اشاره می کرد به صراحت گفت:" برین سر کارتون آقای لو ..."
لوهان گر گرفت و فضای اتاق براش مث قفسی تنگ شد. احساس شرمی که تمام وجودشو فرا گرفت بهش اجازه ی بیشتر موندنو نداد. رو پاشه ی پا چرخید و با قدم های سریعی اتاق سردبیر مجله رو ترک کرد.
با رفتن اون حشریِ کوچولو، سهون نقاب سردشو کنار زد و با خستگی روی صندلی چرمیش ولو شد... نگاهش به بسته ی قرمز رنگی افتاد که با روبان های طلایی تزیین شده بود و با بی رحمی دور انداخته بودش...
بدون باز کردنش هم فهمید که اون جعبه با
شکلات های دست ساز سوییسی برند Teuscher پرشده ... با احساس گناهی که کم کم به نوک انگشتاشم رسید با ملایمت بسته ی قرمز رنگو باز کرد و یکی از اون شکلات های بی نظیرو به دهان گذاشت ...با لذت چشماشو بست و یاد اولین روزی افتاد که اون پسر برای مصاحبه ش اومده بود.
اون ۲۶ ساله بود و تجربه ی کاری زیادی نداشت. تنها چیزی که چشم اوه سهون رو گرفت زیبایی بیش از حدش بود.
با توجه به روحیه کمال طلبش، تمام کارکنانش. اعم از زن و مرد ... باید از همه لحاظ مخصوصا ظاهر بی نقص و زیبا می بودن و لوهان کاملا این ویژگی بارزو داشت. پس بدون وقت تلف کردن، اونو به قسمت خبر گذاری معرفی کرده و قرار دادشو امضا کرده بود.
هرچند نمی تونست انکار کنه که کارمند جدیدش با حالت خاصی بهش نگاه میکنه و هر بار به بهانه های مختلف سعی داشت توجه اوه سهون رو به خودش جلب کنه ... آه ... اون لبای قرمزش واقعا وسوسه انگیز به نظر میرسید .. و لباسای جذب و فشنش ... کاملا اندام ردیفو بی نقصشو ..
" فااااک ..."
سهون زیر لب گفت و با اخم به پایین تنه ی برآمدش نگاهی انداخت. اون چه مرگش بود؟؟ با شل کردن کرواتش هم نتونست آروم شه .. پس تنها کاری که به نظرش اومدو انجام داد. با حرص محتویات جعبه رو تو سطل آشغال خالی کرد.
.................
اونروز دفتر مجله شلوغ تر از همیشه بود... مدلایی که برای فصل جدید انتخاب شده بود همه جا به چشم می خوردن. لوهان نگاهشو از دخترایی که به زور با تکه پارچه ای اندام لاغرششونو پوشیده بودن گرفتو به سمت دفترش رفت. وسط راه به چند نفر تنه زد و حتی چیزهای مبهمی درباره اینکه این پسر دخترنما حتما باید یکی از تاپ ها باشه شنید ... اما اهمیتی نداد ... گوشش از این حرف ها پر بود.
YOU ARE READING
Kpop OneShot BoyxBoy
General Fictionوانشات های کاپل های پسر کیپاپ وانشاتی که از کی پاپ نوشتم. مطالب مثبت 18 دارد.