K J M is Dead * KrisHo

1.8K 138 12
                                    

خیلی عجله ای شد. در عرض نیم ساعت. میدونم اصلا چهارچوب حساب شده ای نداره اما دلم خواست برای تشکر از حضورتون یکم کریسهو بهتون هدیه کنم. امیدوارم خوشتون بیاد بعد از مدت ها کمی کریسهو.

K..J.M is dead | ک.ج.م مرده است

جونمیون نالید:" آخ... لعنت!" و بدنش با خشونت روی تخت به جلو پرتاب شد. مرد خوناشام بزرگ پشت سرش با سرعت تمام خودش رو درونش می کوبید و به جلو و عقب می کشوندش.

یکی از پاهای جونمیون رو بالا نگه داشته بود و اون یکی رو دور کمر خودش حلقه کرده بود.

جونمیون نالید:" محکم تر!" و کمرش رو بخاطر ضربات لذت بخش خوناشام خم کرد. خوناشام اطاعت کرد و ضرباتش رو روی نقطه حساس جونمیون شدید تر کرد.

مرد با محکم کردن فشار دستش روی رون های جونمیون پرسید:" آماده ای؟؟"

جونمیون به تایید سرتکون داد و با خم کردن سرش به سمت راست، گردن کبود و قبلا گزیده شده ش رو به خوناشام نشون داد.

مرد پای جونمیون رو بیشتر به کنار کشوند و باعث شد پسر بناله و بعد وقتی دندون هاش رو توی گردنش فرو کرد باعث شد جونمیون نفسش رو با گفتن "هیسس" بیرون بده.

با حس فرو رفتن نیش خوناشم توی رگ هاش و نوشیده شدن خونش؛ جونمیون وارد حس خلسه ی مورد علاقه ش میشد زمزمه کرد:" شت شت شت..." و با تجربه ی دوباره ی اون حس به اوج رسید.

خوناشام سه قلپ طولانی از خون جونمیون نوشید و بعد از عقب کشیدنش ضربه ی محکمی به رون جونمیون زد و درون جونمیون خالی شد. داغی بین پاهاش در کنار سرگیجه ش حسی بود که هرگز براش تکراری نمیشد.

این حس چیزی بود که چندین ماه قبل یه شب توی کلاب بهش دچار شده بود. چیز زیادی از اون شب بیاد نداشت اما عطر آشنای خوناشامی که به رسیدن به چنین حسی وابسته ش کرده بود از سرش بیرون نمی رفت.

حالا این تنها راهی بود که جونمیون می تونست توی رابطه به لذت برسه. اینکه یک خوناشام حین انجامش؛ از خونش بنوشه. البته مساله ای که در مورد شغل جونمیون وجود داشت این بود که وقتی خوناشام ها برای داشتن بدنش پول پرداخت می کردن، با نوشیدن یک قطره از خون شون تمام صدماتی که به بدنش وارد شده بود می تونست شفا پیدا کنه.

خوناشام که کارش تموم شده بود از روی جونمیون بلند شد، لباس هاش رو پوشید و اتاق رو ترک کرد و سهون؛ دلال مخصوص جونمیون که معمولا بیرون اتاق می ایستاد وارد شد. 500 دلاری که از پول این مشتری سهم جونمیون میشد رو جدا کرد و بهش داد و نگاهی به جونمیون که روی تخت نفس نفس میزد و سعی می کرد دوباره به خودش بیاد انداخت.

" فکر می کنی امشب چند تا دیگه بتونی تحمل کنی؟" و به آرومی دستی روی گردن مشکی و آبی شده ی جونمیون کشید.

Kpop OneShot BoyxBoyWhere stories live. Discover now