از دید تهیونگ
یک سال بعد
غمگین بودم.
در حال قدم زدن به سمت اتاقش نمی تونستم باور کنم من رو برای این کار انتخاب کردن. آخرین فوتوشوت شوگا تو کمپانی ما قبل از رفتنش از این شرکت.
انگار داشتم دقیقا بعد از یک سال می دیدمش... و حالا اون داشت از این کمپانی می رفت. یکم شبیه این بود که کسی رو دوست داری بعد از مدت ها بالاخره درحال قرار گذاشتن با کسی نباشه... این باعث میشد حس کنی شانسی برای بودن باهاش داری اما با هر بار فکر بهش یادت می اومد اون تا چه حد دست نیافتنیه.
اتفاقات زیادی توی این مدت برای شوکی افتاده بود و من، جزئی از این اتفاقات نبودم. اسمی که براش گذاشته بودم هنوز توی ذهنم می چرخید.
بعد از یکبار بار خوابیدن باهاش جلوی چشم خریدار سابق شوکی، رئیس هوبی که فهمیده بود من و شوکی توجه خاصی به همدیگه داریم تقریبا طوری برنامه هامون رو چیده بود که حتی توی کمپانی هم نتونیم همدیگه رو ببینیم.
من عکاس رسمی کمپانی شدم و اون، بعد از یکی دو تا ویدئو کوتاه پورن تو وبسایت کمپانی برای مشتاق موندن بیننده ها برای مدتی به عنوان مدل فروش وسایل بازی در اتاق خواب برای کمپانی مشغول عکس برداری شد.
ظاهرا همه چیز خیلی عالی پیش می رفت ولی من نمی تونستم زیاد اون رو ببینم اما زمانی که برای تست یکی از وسایل بازی جدید، فیلمی پخش شد که نشون می داد با طولانی شدن زمان عکس برداری؛ شوگا مجبور شده بود زمان نسبتا طولانی رو تحریک شده منتظر اتمام فوتوشوت بمونه، موجی از اعتراضات حامیان حقوق بشر علیه شرکت بلند شد.
توی عکس که برای نشون دادن روش کار کرد وسیله شوگا می بایست تحریک شده روی دستگاه مخصوصی می نشست تا نشون داده بشه خطوط ماساژ روی دستگاه و دیلدو ی متصل بهش چطور باعث تحریک ساب ها میشن ... اینطوری که نمایش داده میشد خریدار ها مشتاق میشدن تا بهتر محصول رو بخرن.
اما توی ویدئو، شوگا بنظر کاملا بی رمق و نیازمند به لمس می رسید که بهش رسیدگی نشده بود.
همین باعث شد رئیس هوبی مجبور بشه برای توقف موج اعتراضات، شوگا رو از بخش فروش بیرون بکشه و به بخش ضبط برگردونه اما بنظر می رسید که معترضین قصد رها کردن این مطلب رو نداشتن.
YOU ARE READING
Kpop OneShot BoyxBoy
General Fictionوانشات های کاپل های پسر کیپاپ وانشاتی که از کی پاپ نوشتم. مطالب مثبت 18 دارد.