چنگ کلافه اهی کشید الان یک هفته س که هر وقت به شیچن نزدیک میشه تا باهاش رابطه داشته باشه اون بهش حمله میکنه...
چنگ به هیچ وجه درک نمیکرد که چه اتفاقی و چطور براش افتاده...
حتی تنبیه کردنش هم فایده نداشت...
در بقیه موارد خوب و ارومه... اما به محض اینکه بخواد باهاش رابطه داشته باشه بهش حمله میکنه...
اینطوری شده که الان دست های چنگ پر از جای چنگ و دندونه...
جالب تر از همه اینکه... خودش کسیه که بلافاصله بعد از حمله کردن میترسه و سریع عذر خواهی میکنه و وقتی هم که تنبیه میشه اعتراضی نمیکنه...
حتی گاهی هم گریه میکرداینطوری نمیشه...
کاملا مشخصه که روی رفتارش هیچ کنترلی نداره...اما این یعنی چی؟
یه بیماریه؟همچنان گیج بود که یکی از همکار هاش وارد اتاق تغییر لباس شد و وقتی چنگ رو با دست های زخمی دید لبخندی زد و گفت
-گربه خریدی؟چنگ علاقه ای به صحبت کردن با اون شخص که حتی اسمش رو هم به یاد نمی اورد نداشت... ولی شاید این کمکش میکرد که بفهمه چه مشکلی داره...
شاید غیر طبیعی نباشه...
پس جواب داد
-اره...یک هفته س که خریدمش... و بهم حمله میکنه...شاید باید پس بفرستمش...همکارش کنار چنگ نشست و گفت
-گربه ت چند ساله س؟ یه گربه ی بالغ خریدی؟چنگ نگاهی بهش انداخت و گفت
-به نطرت این جای دندونا مال یه بچه گربه س؟همکارش خنده ی موذبی کرد
-نه...البته که نه... من فقط... منطورم اینه که... گربه هایی که بالغ ان و فروش میرن... قطعا قبلا هم صاحب داشتن... خب این حتما هنوز به این جا به جایی عادت نکرده... بهش سخت نگیر...چنگ نفسش رو فوت کرد و گفت
-ولی من گربه نخریدم که به احساساتش توجه کنم!همکارش گیج بهش نگاه کرد
-پس... برای چی خریدیش؟
چنگ نگاه عصبانی ای بهش انداخت و گفت
-پدرم اونو خریده تا من بتونم از لحاض روانی خودمو تخلیه کنم...همکارش از جا بلند شد و گفت
-این دیگه... چه ... اون که کیسه بکس نیست...یه موجود زنده س و احساس داره!طبیعتا اگه باهاش بد رفتاری بشه تلافی میکنه... خب...اگه دفتار خوبی نداشتی... طبیعیه که... بخواد باهات بجنگه... به نظرم... اگه... نمیخوای باهات بد رفتاری کنه باهاش خوب رفتار کن!
این حرفا چنگو عصبانی کرد ...
چنگ از جاش بلند شد و با عصبانیت به اون همکار خیره شد و اون هم برای نجات جونش یه جورایی از اتاق فرار کرد...چنگ بعد از رفتن اون خودش رو روی صندلی انداخت و نفس عمیقی کشید...
نمیتونه این باشه درسته؟چطور باقی موقع ها ارومه و فقط وقتی سعی میکنه لباس هاش رو در بیاره...
صب کن... نکنه اون گربه از سکس متنفره؟
سری تکون داد...
گربه ها به خاطر نیاز جنسی بالاشونه که این همه ساله برده ی انسان هان... محاله گربه ای از سکش متنفر باشه...یه دفعه فکری به ذهنش زد...
چرا تو اینترنت دنبال جواب نگرده؟درسته...
چرا زود تر بهش فکر نکرده بود؟
موبایلش رو بیرو اورد و توی گوگل سرچ کرد
"گربه ها"خوب... قطعا مورد خوبی رو برای سرچ انتخاب نکرده بود...
میلیون ها سایت اونجا بود... و میدونست که نمیتونه چیزی پیدا کنه پس سرچ کرد
"گربه ها و مشکلات سکس"بیش تر سایت هایی که باز کرده بود درمورد گربه هایی بود که تک صاحبه بودند و نمیخواستند با صاحب جدیدشون رابطه داشته باشن و راه حلش هم داشتن یک بار رابطه بعد ازجلب اعتماد گربه بود...
خب... این نمیتونست مشکل چنگ باشه...
چنگ قبلا با هوان(شیچن) رابطه داشته... نمیتونه این مشکل باشه...باقی سایت ها راجب مشکل کت گرل ها و بارداریشون توضیح داده بود که خوب چنگ اون ها رو نخونده رد کرد...
خودش میدونست کت گرل ها چجورین...
ولی شیچن که یه کت گرل نیست هست؟مگه گربه های دوجنسه وجود داشته باشن و فقط تصورات بیمارگونه ی یه سری طرفدار گربه ها نباشن... چون با اون دم و دستگاهی که چنگ دیده بود به هیچ وجه راه نداشت این گربه دختر باشه!
بلاخره...
تصمیمش رو گرفت...یکم دیگه صبر میکرد و اصلا به درک... یکمم باهاش خوش رفتاری میکرد و سعی میکرد نسبت به این حمله کردناش صبور باشه...
اگه بهتر میشد که خب... این یعنی اینکه چنگ باید این گربه رو میفروخت... چون چنگ قطعا نمیتونست با رفتار ملایم با گربه کنار بیاد...
اینطوری برای هردوشون بهتر بود...چنگ یه گربه ی لوس احساساتی نمیخواست
اونها انسان نیستند مگه نه؟ پس چه مشکلی داره که هرطور میخوای باهاشون رفتار کنی؟
و اما... اگه بدتر شد یا تغییری نکرد...
تنها راه چاره ش... بردنش پیش یه پزشک مخصوص بود...شاید بلاخره اونها میفهمیدند مشکل این گربه ی پرخاشگر چیه!
شاید...
البته...
YOU ARE READING
catboy for sale
Fanfictionمهم نبود کی از خونه بیاد بیرون یا کی اونا رو با هم ببینه...چون همه پشت سرش حرف میزدند...اون دیگه چجور ادم منحرفی بود که دوتا کت بوی داشت؟!