e14

514 108 71
                                    

ووشیان لباس های وانگجی رو هم عوض کرد و گفت که بره و تو اتاقکش منتطر بمونه تا صداش کنه...

وانگجی هم اهی کشید و از اونجایی که چاره ای جر اطاعت نداشت به طرف اتاقکش راه افتاد...

ووشیان هم به طرف کمدش رفت و لباس های دیگه ای پوشید‌‌‌‌‌‌‌‌‌...
بعد هم روی تختش ولو شد...

به این فکر کرد که وقت شامه و باید برای شام خوردن پایین بره..‌ اما ...بیشتر برای چشیدن طعم لبای اون گربه که توی اون لباسا بدجوری هات شده بود مشتاق بود...

پس نیشخندی زد و تصمیمش رو گرفت و با ایفنی که مستقیما به اشپزخونه وصل بود با خدمتکارا حرف زد
-شام من و گربه م رو بیارین به اتاقم...

میخواست راجب چنگم بگه اما بی خیال شد... به اون ربطی نداشت که چنگ به گربه ش غذا میده یا نه ..

اصلا بعید هم نبود که چنگ تا همین الان کلا راجب گربه ش همه چیزو فراموش کرده باشه...
بی خیال به طرف تختش رفت و روش دراز کشید منتظر اومدن غذاش شد...

#

وانگجی به اطرافش نگاه کرد..
اتاقکش چیزی جز یه تخت یه نفره و یه میز پا تختی کوچیک و یه کمد لباس چیز دیگه ای نداشت...

چقدر دلش برای اتاق خودش توی خونه تنگ شده بود...
کتابخونه ی بزرگش که با کتاب های فرهنگ لغت زبان های مختلف پر شده بود..

یعنی اگه از اربابش میخواست... اون براش کتاب میخرید؟

طبق چیزی که تو کتاب درسی بچگی هاش نوشته شده بود.. صاحبان گربه ها میتونستند درخواست گربه هاشون رو رد کنن...

پس فکر کرد...
اگه امشب کاری رو که اون میخواست رو خوب انجام میداد... اون بهش اجازه کتاب داشتن میداد؟
به لباس هاش نگاه کرد...

این کار...
اونقدرا هم سخت نیست نه؟
میتونست تحملش کنه نه؟
برای کتاب!

#

شیچن به اتاقی که توش حبس شده بود نگاه کرد...
عملا فقط یه تخت و یه کمد خالی...
و البته اون کیسه هایی که خریدای امروز بودن...

خب... از بیکاری که بهتر بود نه؟

در هرحال اون خریدا هم باید میرفتن تو کمد...
اگرچه که حتی دست زدن به لباس هایی که همین الان به طرز ازار دهنده ای یکیشون رو پوشیده بود هم خجالت زده ش میکرد...

اما خب...
اون یه گربه س...

همین که یه تیکه پارچه برای پوشیدن و یه غذا برای خوردن و یه جا برای خوابیدن داره.‌‌‌..
خیلی خوبه‌...

بعد از اینکه لباس ها رو توی کمد اویزون کرد‌‌‌.. روی تخت دراز کشید‌‌‌...
دوست داشت از اتاقک کوچیکش بیرون بره اما... میترسید توی دردسر بیفته...

catboy for saleWhere stories live. Discover now