ملاقات در کافه

2.1K 314 31
                                    

جیمین با کنجکاوی به میساکی که مشغول گشتن دنبال چیزی توی کوله مدرسش بود خیره شد

جیمین_ دنبال چی می گردی فندق؟

جانگکوک کمی صندلیشو جلوتر کشید و با بشکنی که زد حواس هردونفروبه خودش داد

+ یادم اومد ! فندقک من دنبال برگه امتحانیش می گرده ؟

با لبخند میساکی مهرتایید به حرفای جانگکوک خورده شد ولحضه ای بعد برگه آ چهاری بین انگشتای ظریف میساکی بود

جیمین با ذوق نمایشی به سمت برگه خم شد تا از دست میساکی بقاپدش

جیمین_ اووووو بزار ببینم فندقم اولین امتحانشو چی کار کرده

برگه رو به ارومی از دختربچه گرفت و تقریبا داد کوتاهی کشید

جیمین_خدای من میساکی این برگه توئه؟

میساکی با گیجی بهش خیره شد و سر تکون داد اون بچه بی گناه حتی خم شد و با انگشتش اسم خودشو که بالای برگه نوشته شده بود به جیمین نشون داد

جانگکوک که تاحالا ساکت نشسته بود کنجکاو گردن کشید تا شاید بتونه چیزی بخونه اما متاسفانه موفق نشد پس اعتراض آمیز پرسید

+ می شه بگی چه کوفتی تو برگشه که داری سکته می کنی؟

با قرار گرفتن برگه جلوی چشماش و حروف و اعدادی که به بزرگی روی برگه با قرمز نوشته شده بودن چشماش برق زد

+ فندق من تو امتحان ریاضیش 100 گرفته؟ واقعا؟

جیمین _ البته از این نابغه کوچولو چیز دیگه ای انتظار نمی رفت

هردو بلند خندیدن و مشغول خوردن میان وعدشون شدن

با زنگ خوردن گوشی جانگکوک همگی ساکت شدن و البته که کوک با دیدن اسم مخاطب اخماش تو هم رفت

+بله پروفسور؟

.........

+ ولی من که گفتم باید راجش فکر کنم

.............

+ بسیار خوب من فردا برای ملاقاتشون می رم اما هیچ قولی بهتون نمی دم

..........

+باشه

وقتی با پوف کلافه ای گوشی رو روی میز رها کرد صدای جیمین مثل ناقوص خطر تو گوشش پیچید

چیمین_ پروفسور اسمیت بود؟ ازت خاسته بری ببینیش؟

+ آیییش جیمین مجال بده قطع کنم بعد شروع کن

موهای بلند مشکیش رو کمی بهم ریخت و بعد به میساکی خیره شد

+میساکیا هیونگ باید باهات حرف بزنه

بعد نگاهشو به جیمین انداخت و بعد از گرفتن تایید پلک های جیمین روشو به سمت دخترک که با تعجب بهش خیره بود داد

CrimeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora