Crime

برای تو

به گمان که سروش سرود در ابهامات روز پدیدار می شود کما آن که نگاه شب بی پاسخ نخواهد ماند

و در دیده تار ایهامات بی گدار من می مانم و دستان بی پناه سرخینم

تنفس می کند .. نفس می کشد جان خسته ای را که دیگر سودای بی پناهی آزادی نمی سراید اما گویی جایی در آن دور دست های بی گناهی به صحت بال می زند پروانه خیال ها .... درنگم در آن است که پروانه به زیبایی تک نگارش واقف است ؟

بیم و شک آن دارم که دوچشم در آینه متصدیشان منم یا مردک خائن که دیگر چشمی بر بازتاب نور ندارد

صدایی می شنوم وهم انگیز خیال آور .. گویی پیانو هم بستر اکتاو های ویالن خاک خورده روی دیوار می شود .... به راستی چه خواهد شد عاقبت

داستان خیانت پیانو مسکوت و ویالن خاکی بر آرشه بی فقدان زندگی بر چه رنگی سودایی رهایی بر بوم خواهد کشید ؟

معاشقه ای ممنوعه و تولدی به کراهت و دلربایی گام های جدید چیزی فرای سول ماژور ها و مینور های تنهایی

چیزی فرای نقوش زنگاره زندگی بی سَمَن انسانی

-سبانی-

چیزی در آغوشش وول خورد

می دانست که آخرین بار در اتاق زیر زمین آن هزار توی مانده بود اما بیم روبرویی با مکانی جدید مجال باز کردن پلک های خسته اش را نمی داد

بویی در مشامش پیچید

شاید چیزی از ترکیب توتفرنگی و وانیل ؟

به یکباره چشم هاشو باز کرد و با جسم مچاله شده و داغ میساکی درست بین بازو های خودش روبرو شد

هین خفه ای کشید و از شدت دلتنگی حلقه های بی پناه اشک در چشمانش جوانه زد

دخترک با موهای بلند مشکی پوشیده در لباس سرهمی صورتی رنگی به نظر خواب بود

_ بیدار شدی؟

نگاه سرخ رنگش رو به تهیونگی که گوشه کمد ایستاده بود داد

+ بدنش خیلی داغه

_ چند روزه که تب کرده ... نبود تو بهش فشار میاره

+ ولی حالا که من پیششم ..

پسر بزرگ تر شونه ای بالا انداخت

_ اون که نمی دونه تو پیششی هوم ؟ شاید فک می کنه هنوز توی بغل منه

جونگکوک سر خم کرد و بوسه دلتنگی روی گونه سرخ وملتهب دخترک گذاشت

+ پری کوچولوی من نمی خوای بیدار بشی ؟ من اینجام هیونگ اومده پیشت

_ تماس پوستی ...چیزیه که دکترش گفت ممکنه کمک کنه

+ ت..تو ..ا..انجامش .د..دادی؟

_ درسته که پدرشم اما تماس پوستیش با من کاری براش نمی کرد اون دلتنگ توئه نه من

پسر بزرگ تر نفس عمیقی کشید و بعد از پاک کردن چند قطره اشک ریخته شده روی گونه جونگکوک به سمت در پا تند کرد