بارقه سوم : یادم تورا فراموش

1.9K 246 278
                                    

ای چشمان پست کثیف

ای انعکاس های نامقدس متناهی

دست بردارید , دست بردارید از سوسوی چشمان بی سویم

او همه جا هست

نیمی در کناره نیمی در آستانه ها .. رهای نمی کند ..... او می داند و من تسلیم خواهم شد

نهاد بر من بانگ می زند

" او رستگاریست " " او رستگاریست "

روفگارد ... 518 ساعت تا رستگاری

پسر بزرگ تر قدم دیگه ای برداشت

_ چند مدل آرتیکل داریم جونگکوک ؟

+ س..سه تا ددی !

تهیونگ هومی کشید و به قدم زدن ادامه داد

+ آرتیکل داس(das) برای خنثی ها ... آرتیکل دی (die) برای مونث ها و آرتیکل در (der) برای مذکر ها

_ خوبه ... حالا از روی کتابی که جلوته بخون

پسرک نگاهی به کتاب قطور بین دستش انداخت و نفس عمیقی کشید

مطمئنن قرار نبود بتونه اون متن بلند بالا رو درست و دقیق بخونه وقتی فقط چند روزه که خوندن زبان جدیدش رو شروع کرده اما به هرحال باید می خوند .. حداقل اینطوری از تنبیهی خبر نبود

با صدای لرزونی شروع به خوندن کرد اما هراز چند گاهی صدای بم و بلند تهیونگ موج صداش رو می شکست تا بهش تلفظ درست رو یاداوری کنه

_ دریِگا (der yega) نه دی یگا

جونگکوک سعی کرد درست تلفظ کنه اما وقتی درست سه کلمه جلوتر رو باز هم اشتباه تلفظ کرد احساس کرد چشماش دارن گرم می شن و هر لحضه دیدن جملات روبروش براش سخت تره

اولین گلوله اشک از چشماش پایین ریخت و باعث شد کم کم هق هق هم بکنه

پسر بزرگ تر با خونسردی کنارش قرار گرفت و از جاش بلندش کرد

جونگکوک رو دنبال خودش به نزدیکی یکی از دیوار های آینه ای کشوند و پشتش ایستاد

یک دستش رو دور کمر و دست دیگش رو به فک پسرک گریون رسوند ......مجبورش کرد مستقیم در آینه به تصویر خودشون خیره بشه

سرش رو جلو برد و کنار گوش پسرکش شروع به لب زدن کرد

هر کلمه ای که از دهنش خارج می شد مسبب می شد تا یک بار لب های گرمش با پوست کمی سرخ شده گوش پسرک برخورد کنن

_ نگاه کن جونگکوک ... خوب نگاه کن ... اشکاتو میبینی؟

پسرک هق دیگه ای زد و سرش رو برای تایید تکون داد

CrimeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora