تاج

2.3K 238 104
                                    

تمام طول سفرشون با خوشحالی سپری شد با این که گهگاهی از هم دلخور می شدن اما هردو می دونستن چقدر به این تعطیلات نیاز دارن پس بخاطر همدیگه هم شده عقب می کشیدن تا بحثی بینشون پیش نیاد

چند روز اول رو توی مارسی گذروندن

تفریحات ساحلی کردن از کنسرت های بزرگ لذت بردن و غروب هارو کنار ساحل بلند بلند خندیدن

خرید کردن و کلی نوشیدنی و خوراکی های جدید امتحان کردن

و از روز پنجم با یه پرواز کوتاه خودشونو به پاریس رسوندن

به خواست جونگکوک هتلی نزدیکی ایفل رزرو کردن تا غروب ها توی بالکن با تهیونگ ایفل رو تماشا کنه

به چند بار معروف سرک کشیدن و کلی نوشیدنی های الکلی امتحان کردن

توی هوای بارونی دوییدن و خیابونای پاریسو با قدم های عاشقانشون متر کردن

شانزه لیزه رو از نظر گذروندن و همراه با نوازنده های خیابونیش و مردم شادش رقصیدن

به شهربازی رفتن و اونقدر بازی های مختلف رو انجام دادن که سرانجام جونگکوک توی سرویس بهداشتی بالا آورد

اما همه این ها هم باعث نشد جونگکوک از خیر ترن هوایی بگذره و به برگشت رضایت بده

ساعات خوابشون بشدت کم شده بود و اکثر اوقات بیرون بودن

خرید های بی شماری کردن که در نهایت بخاطر محدودیت بار تهیونگ دستور داد همشون به آدرسش پست بشه

شب آخر که باز هم یک شب بارونی بود با درخواست دور از انتظار جونگکوک رنگ سرخ عاشقی گرفت

درست زمانی که تمام لباس هاشون بخاطر بارون شدید به بدنهاشون چسبیده بود و رهگذر های چتر دار با سرعت از کنارشون رد می شدن

جونگکوک بوسه ای روی گوشه لب تهیونگ نشوند و ازش درخواست کرد

+ باهام برقص

محوطه بزرگ پایین ایفل بخاطر بارون شدید خلوت بود و ریسه های طلایی رنگ ظریف که دور تا دور چراغ های بلند برق کشیده شده بودن یک صحنه زیبای پرستیدنی رو به نمایش می ذاشتن

همون لحضه بود که جونگکوک دستاشو روی شونه های تهیونگ گذاشت و ازش خواست باهاش برقصه

پسر بزرگ تر بعد از بوسیدن طولانی پیشونی جونگکوک دستشو بالا آورد و یک دست پسرکو بین دست گرم و بزرگ خودش گرفت

دست دیگشو دور کمرش حلقه کرد و لبخند دلربایی زد

_ آماده ای مخلوق من ؟

یک قدم جلو

دو قدم به عقب

یک قدم جلو

یک قدم عقب

دوقدم به راست

یه چرخش

CrimeWhere stories live. Discover now