Crime

برقراری ارتباط با ددی ها

از لحضه ورودشون به هتل متوجه حالت عصبی یونگی شده بود اما اصلا قصد نداشت جلوی بقیه دلیل این عصبانیت رو بپرسه

با ورودشون به اتاق مخصوصشون یونگی کلافه و عصبی پالتوش رو روی مبل پرت کرد و لحضه ای بعد هم خودش روی مبل رها کرد

یونجی_ چی شده هیونگ؟

یونگی نگاه خسته ای به دخترک کنجکاو انداخت و دستی تو هوا تکون داد

یونگی_ کانگ حرومی داره از چنگم در می ره , شینجی داره زیادی دردسر می شه

یونجی سری تکون داد و به سمت تلفن واحدشون حرکت کرد , بعد از سفارش دادن دوتا فنجون قهوه پیش یونگی برگشت و کنارش نشست

یونجی_ جونگین می گفت یه کسی هست که خیلی کارش تو مسابقه دادن خوبه

یونگی با خستگی سرشو به سمت دخترک برگردوند و نغ زد

یونگی_ محض رضای فاک یونجی هرکسی که می خواد بیاد تو خلاف اول از همه باید بتونه یه اسمی از خودش در کنه و دقیقا چی از این که با مسابقه های دریفت خودشو بکشه بالا؟

یونجی_ اما این اونطوری که تو فکر می کنی نیست آدم عجیبیه اما یه جورایی باحاله من امروز دیدمش

دخترک با ذوق به سمت برادرش برگشت و با چشمای گربه ایش به چشمای طوسی برادرش خیره شد

یونجی_ می خوام بیارمش تو گروه خودمون

یونگی قاطعانه جواب داد

یونگی_ نه یونجی

یونجی ابروهاشو تو هم کشید

یونجی_ اما آخه چرا؟ اون هم کارش خوبه هم به کارمون میاد ما توی تیم دِرَگِر حرفه ای نداریم از وقتی تو و تهیونگ دیگه مسابقه نمی دید نتونستیم درگ اصلی رو ببریم من فقط می تونم از پس دریفتا بربیام درگ توی حرفه من نیست

یونگی_ اصلا تایم مناسبی برای کله زدن با من نیست کیتن پس بهتره زود تر توی تخت خوابت در حال آماده شدن برای خواب باشی کیتن کوچولو

یونجین نگاه درمونده ای به یونگی انداخت و قبل از این که از جاش بلند بشه غرید

یونجی_ هرچی می خوای بگو من اونو وارد گروه خودم می کنم و توی مسابقه فردا هم شرکتش می دم

با داد یونگی از جاش پرید و بُهت زده به چهره در هم برادرش خیره شد

یونگی_ بهت گفتم الان وقتش نیست یونجی مگه دلت تنبیه می خواد؟ آرهههههههههه؟؟؟

یونگی بی توجه به حساس بودن دخترک دوباره داد کشید و باعث شد یونجی باز هم توی جاش بالا بپره

سرش رو پایین انداخت اما یونگی چونش رو به دست گرفت و مجبورش کرد به صورتش نگاه کنه

یونگی_ منتظر جوابم کیتن! دلت تنبیه می خواد ؟