برخلاف تمام بدعنوقی ها و نغ نغ های جونگکوک سر صبح بلاخره اون ها به موقع به قرار نهارشون در رستوران مجلل هتل کاخ شیر واقع در خیابان نوسکی 1 و در فاصله 300 متری از میدان کاخ رسیدن
هتلی که پارک چانیول یک دلال درجه یک مسلسل های خودکار و اسلحه تصمیم گرفته بود تعطیلات شخصیش رو در اون به همراه دوست پسر کوچولوش بگذرونه
کنار تهیونگ پشت میز قرار گرفت و به مرد چهارشونه ای که روبروشون نشسته بود نگاه کرد
شاید چیزی بین سی تا سی و پنج سالگیش رو طی می کرد و به خوبی مشهود بود که یک دورگس و این حقیقت رو چشمای کشیده ای که به نژاد آسیایی ها می خوردن و همینطور مردمک های رنگی و قدِ بلند و بدن بزرگش که نشونه روس بودنش بود به خوبی نشون می داد که پارک چانیول یک دورگه آسیایی روسیه
برخلاف تصور جونگکوک که فکر می کرد شاید قراره به زبون روسی یا انگلیسی صحبت کنند
تهیونگ به زبان ژاپنی دهن باز کرد و باعث شد جونگکوک با تعجب به میز روبروش خیره بشه و با خودش فکر کنه که ددیش دقیقا چنتا زبون کوفتی رو بلده؟
از اونجایی که چندین واحد زبان ژاپنی رو از روی اجبار توی دانشگاه و دبیرستان گذرونده بود کما بیش می تونست متوجه صحبت هاشون بشه و الان دقیقا فهمید که تهیونگ داره احوال موجودی به اسم بکهیون رو می پرسه
چند لحضه بعد پسرک کوتاه قدی که بشدت چشمای پاپی شکل و صورت زیبایی داشت به جمعشون پیوست و درست کنار چانیول و درست روبروی جونگکوک نشست
لبخند درشت و بزرگی روی لب هاش بود و می شد از برق توی چشم هاش فهمید که روز های شادی رو سپری کرده
پسرک با حفظ لبخندش به همگی سلام کرد و در نهایت در جواب سوال چانیول مبنی بر این که خوب خوابیده یا نه پاسخ دلگرم کننده ای داد و در سکوت با چشم های زیبا و شیطونش به جونگکوک خیره شد
و جونگکوک با خودش فکر کرد که نکنه اشتباهی ازش سر زده اما اون که جز گوش کردن کاری نکرده بود
نهار یک لابستر به شدت بزرگ و لذیذ بود که باعث شد جونگکوک با لذت زیاد اون گوشت نرم و خوشمزه رو مزه مزه کنه و در تمام طول مدت صرف نهار هیچ صحبتی از مسائل کاری نشد
انگار روس ها قوانین خاصی برای مطرح کردن مسائل کاری داشتن که جونگکوک هنوز اون هارو یاد نگرفته بود
نهار در سکوت و لبخند های گاه و بی گاه و البته شیطونی های ریز پسری که بکهوین معرفی شده بود صرف شد و قسمت جالب این بود که بکهیون هم مثل جونگکوک گاهی خودش رو لوس می کرد و این صحنه ها باعث می شد که پسرک هم بخواد باز به ورژن خرگوش کوچولوی ددیش برگرده اما به خوبی می دونست که اگر خطایی کنه بشدت تنبیه می شه
BINABASA MO ANG
Crime
Fanfictionگاهی خالق و مخلوق داستانی متفاوت خواهند داشت جنایت می تواند یک قداست باشد حقیقت یک مفهوم تحریف شده بیش نبود به مانند مذاهب و خالق مخلوقش را ستایش کرد