متعلق

2.3K 290 288
                                    

_ تو مطمئنی بیبی؟

جونگکوک نگاه خمارش رو به چشمای کشیده پسر داد

+ هیچ وقت اینقدر مطمئن نبودم

به لحضه نکشید که از روی زمین برداشته شد و توی آغوش گرم ددیش فرو رفت

تهیونگ بوسه ای روی لاله گوشش گذاشت و به آرومی نجوا کرد

_ نمی خوام اولین بارت دردناک باشه شاهزاده من پس کینک اتاق کارمو بذار برای یه وقت دیگه

به آرومی همراه با جونگکوک توی بغلش از اتاق خارج شد و به سمت اتاقشون پا تند کرد

جونگکوک رو مثل یه بلور شکستنی روی تخت گذاشت و برای لحضه ای فقط به چشماش خیره شد

پسرک خنده خرگوشی کرد و به آرومی گونه تهیونگ رو نوازش کرد

+ مثل دامادایی که تازه عروسشونو به خونه آوردن رفتار می کنی چرا ؟

تهیونگ خنده تو گلویی کرد و همونطور که مسیر انگشت ها تا بازوی پسرک رو می بوسید توضیح داد

_ من پادشاهیم که شاهزاده تازه تاج گذاری شدمو به بستر خودم آوردم زیبا و دست نیافتنی اما فقط و فقط متعلق به من

بوسه ای روی سرشونه لخت جونگکوک نشوند و موهای مخملی پسرکش رو نوازش کرد

_ یادت باشه به هیچ وجه اجازه نداری صدای قشنگتو ازم بگیری

منتظر تایید جونگکوک نموند و بلا فاصله به گردن شیری رنگ کوک حمله کرد

هرچقدر که می تونست گزید و هرچقدر که در توان بود بوسید مثل عاشقی که به سراب معشوق می شتابه می بوسید و می بوسید

می گزید و می گزید و چه شهوتناک که این سراب با صدای بهشتی ناله هاش دم از حقیقی بودن می زد

جونگکوک سعی کرد بین ناله های ریز و درشتش دستی به پیرهن مردونه ددیش بکشه و بهش بفهمونه که از این شرایط پوشیدگیش ناراضیه

تهیونگ باز هم خنده کوچیکی کرد و بعد از گزیدن استخوان ترقوه ای که سخاوتمندانه بانگ زیبایی می زد دست به دکمه ها برد و با ارامش بازشون کرد

و قبلش مطمئن شد که از زیر چشم نگاه تشنه جونگکوک رو اسیر کنه

آخ که اون فقط یه شهوتران نبود و حالا می خواست با تک تک سلول هاش نیازمندی پسرک شیطونش رو حس کنه

دوطرف پیرهن رو از هم فاصله داد و عضله های زیبا و خوش فرمش رو به رخ کشید

پیرهن مردونه جایی در اطراف اون تخت شاهانه مخملی پرتاب شد و مطمئنن تهیونگ قرار نبود به چروک شدنش اهمیت بده

دوباره به پرستش اون پوست شیری برگشت و از خط فک پسر تا جایی بین قفسه سینه لرزونش رو با لاوبایت های رنگی نقاشی کرد

CrimeWhere stories live. Discover now