MAIYH.ৡ48

750 109 43
                                    


گل رو کنار سنگ قبر گذاشت و به آرومی روش دست کشید. غبار جمع شده روی دستش نشون میداد که این شخص روزها هدف و مقصد کسی نبوده.


_گناهکاری فلیکس. اونجور که می‌شناختمت ادامه ندادی... دیدی چی شد؟ تو این مدت کس دیگه ای رو جز تو داشتم؟ که مثل تو دوستم باشه؟


از بین گل ها یک شاخه کشید و درآورد. بلند ‌شد و به سمت قبر مادر فلیکس برگشت. روی قبر کنار اسمش گذاشت.
_بریم.


تهیونگ دستش رو مماس کمر یونگی قرار داد و به سمت خروجی قبرستان مسیحی ها حرکت کردن.
+میبخشیش؟
یونگی سرش رو پایین انداخت و به سنگ جلوی پاش ضربه زد.


_چاره دیگه ای ندارم. آخرین کاریه که میتونم برای دوستیمون انجام بدم.


یونگی بعد تموم شدنش مکث کرد و برگشت سمت تهیونگ.


_دیگه تنهایی درد نکش. اصلاً... اصلاً دیگه نمیزارم تنها باشی... پا به پات تا جهنمم میام.


یونگی به راهش ادامه داد. اما تهیونگ با سوالی که پرسید باعث شد سرتاسر وجود یونگی یخ بزنه.


+چرا تا حالا اسممو از زبونت نشنیدم؟


یونگی با ترس به روبروش خیره بود و تهیونگ تشنه یک جواب کوچیک.


بزرگترین محدودیت یونگی... که حتی با شیطنت و یا تو تنهایی هم اون رو زیر پا نزاشته بود اسم تهیونگ بود.


“اسممو صدا نمیکنی احمق"
“ جرعت نکن اسمم رو زبون هرزت بیاری"
"هی احمق روستایی ارزش زبونت برای ساک زدنه پس هیچوقت اسممو نمیاری "


یونگی سرش رو گرفت و لبش رو بین دندوناش فشرد. رو زانوهاش افتاد و همچنان سرش رو می‌فشرد.

تهیونگ به سمتش دوید و خواست از شونه هاش بگیره اما یونگی با ترس به عقب خزید.


_یونگی... یونگیا منو ببخش خب؟ نمیخواستم یادت بیاد.


لب پاره شده یونگی باعث شد طعم گس خون تو دهنش بپیچه.


+خودت... خودت گفتی....


یونگی صداش رو تا میتونست بالا برد.


+خودت گفتی نگمممم... خودت گفتی احمق روستاییم که ارزش ندارم... خودت گفتی که.. گفتی زبون هرزه.... گفتی... من من...


چشماش به سمت بالا حرکت کرد و بدنش شروع کرد به لرزیدن.


_یونگیااا

***

با لگدی که زد صندلی چند متر عقب تر پرتاب شد.


_دونه دونه... اعضای بدنت رو می‌برم. و این احمقای دورم میدونن اینکارو میکنم. پس به سؤالم جواب بده.


+نمیدونم... قسم میخورم نمیدونم.


پسر قدبلند دستش رو به سمت پهلو بلند کرد و بلافاصله فرد کناری چاقوی خوش تراشی روی اون قرار داد.

 𝓶𝔂 𝓪𝓫𝓸𝓻𝓽𝓲𝓸𝓷 𝓲𝓷 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓮𝓪𝓻𝓽 |TaegiDonde viven las historias. Descúbrelo ahora