Point:9

573 102 8
                                    


South Korea _Seoul


5April 2017


11:30 am


«Writer’s POV»


دختر استرالیایی کلمه ای حرف نزده بود. فقط بعد شنیدن اعتراف معشوقش، اونم درست جلوی مافوقی که از هر دوستی بهش نزدیک تر بود، با آرامش خداحافظی و اولین روز کاریش رو نصفه رها کرده بود.


قلبش نشکسته بود. اون له شده بود. غرور دیگه مهم نبود. اون... کل وجودش نابود شده بود. به یک آدم پوچ دلبسته بود. برای کسی که دیگه براش نبود نگران شده بود. حتی بخاطر اون پسر ریسک کرد و عملیات آریزونا شده بود لکه ننگ پرونده کاریش و سابقه درخشانش.


اون پسر برای نزدیک شدن به اون فرد به کمپ 261 مرزی رفته بود. اون پسر مهره اصلی عملیاتی بود که هیونجین سالها براش پنهانی تحقیق کرده بود و حالا... اون سه نفر داشتن رهبری‌ش میکردن. عملیاتی به عظمت یک کشور. تازه شروع شده بود. درسته عشق قوی بود اما اگر قرار بود به قیمت از دست دادن پسرش این عملیات موفقیت آمیز باشه، چرا که نه؟ سارای با جون و دل تمامش رو برای کارش فدا میکرد. کاری که اون پسر میکرد هم همین بود داشت از تکه های روحش برای هدف بزرگشون مایه میزاشت. تاحالا همینطور بوده و در آینده هم همینطور خواهد بود. افسر پلیسی به پایبندی اون ندیده بود.


اما... جدا از کار و منطق. جدا از دلایل پوچی که منطقش به صورتش میکوبید. قلبش آروم و بی‌صدا اشک میریخت و عزادار عشق... و یا رابطه ای که بینشون بود، بود.


به خونه رفته بود و حالا جلوی آینه توی اتاقش ایستاده بود. به آرومی کش موی مشکی رنگش رو باز کرد و موهای لختش روی شونه هاش ریختن. حلقه گوشواره های کوچیک و طلایی رنگش رو باز کرد و اون هارو روی میز مقابلش انداخت. کشوی دوم رو باز کرد و قیچی نقره ای رنگ و تیز رو از داخل کشو درآورد. حالا تار موهای بی گناهش با فشردن دسته قیچی، چیده میشدن و بی جون روی زمین می‌افتادن. موهای بلندش کوتاه شدن و قیچی کنار گوشواره ها روی میز پرت شد. پد کوچیکی برداشت و از داخل کشو استون رو خارج کرد و با آغشته کردن پد به مایع پاک کننده درونش اون رو روی ناخن هاش کشید و لاک مشکی رنگ به آرومی رنگ باخت. آرایش کم چشماش رو پاک کرد و موهای بور و کوتاهش رو رنگ کرد. رنگ مشکی که حالا تناسب جالبی با تاریکی وجود و سیاهی کشنده نگاهش داشت.


دستی به موهای خیس و مشکیش کشید و با صدایی خش دار زمزمه کرد.


_جئون جونگکوک... دیگه شروع شده. بیا بازی کنیم..!

 𝓶𝔂 𝓪𝓫𝓸𝓻𝓽𝓲𝓸𝓷 𝓲𝓷 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓮𝓪𝓻𝓽 |TaegiWhere stories live. Discover now