MAIYH.ৡ18

828 141 5
                                    

_سلام دکتر جانگ

تهیونگ هم بعد یونگی به دکتری که دل خوشی ازش نداشت سلام کوچیکی داد.

دکتر جانگ از جاش بلند شد و جواب داد.

پشتش انواع مدارک معتبری بود که از کشور های اروپایی صادر شده بود. روپوش سفیدش توازن جالبی با میز به رنگ سفید یخچالی داشت.

مبل های اتاق از جنس نرم ابریشم بودن و رنگ مشکی اونها باعث میشد با قاطعیت گفت تم این اتاق سفید و مشکیه.

تهیونگ دکمه کتش رو باز کرد و با فاصله یک متر از یونگی روی مبل نرم اتاق نشست. تشویش داشت... نگاه دکتر جوری بود که انگار حرف های زیادی داره و همشون قراره غرور بلندبالای تهیونگ رو نشونه بره.

_اهم

دکتر صداش رو صاف کرد و باعث شد یونگی که حالا رنگ سرد پوستش گویای ترس بزرگش بود، نگاهشو از سرامیک های سفید با رگه های نا متوازن مشکی رنگ بگیره و به دکتر بده.

_مستر_اسلیو... درسته یونگی؟

یونگی قسم خورد که اگه کمی لب های خشک شدش رو کش بده، اونها از هم باز خواهند شد و رنگ قرمز خون دیده میشه.

+ب... بله.

نفس حبس شدش رو آزاد کرد.

_شما دوتا از مراجعه کننده های خاص من هستید. این جلسه میخوام ابهاماتتون از بین بره و هدفتونو از امضای اون قرارداد و بودن تو این اتاق بفهمید.

کمی مکث کرد و به دقت به واکنش اونها نگاه کرد.
تق تق تق تق...

صدای برخورد پاشنه کفش پای چپ یونگی روی سرامیک.

دست های رنگ و رو رفته ای که مدام به هم میپیچیدن و نگاهی که ترسیده از جملات بعدی، بی اجازه و بیرحمانه جای جای اتاق رو از نظر میگذروند.
دو انگشت... به سر دردمند تهیونگ فشار می‌آورد و نگاه ثابتش به کف دست راستش نشون میداد اون از همین الان تو گودال خاطرات عمیقشون غرق شده.

این واکنش ها دکتر جانگ رو میترسوند و خبر از سختی کارش میداد.

_تهیونگ؟

هیچ تغییری اتفاق نیفتاد.

_تهیونگ؟

صدای کمی بلند شدش باعث شد تهیونگ سرشو یکدفعه بالا بیاره و منتظر به دکتر چشم بدوزه.

_شما دوتا به مدت یکسال پارتنر هم بودین. میشه به من اسم رول و اسم رابطه تون رو بگی؟

 𝓶𝔂 𝓪𝓫𝓸𝓻𝓽𝓲𝓸𝓷 𝓲𝓷 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓮𝓪𝓻𝓽 |TaegiDonde viven las historias. Descúbrelo ahora