یونگی همچنان نفس هاش تند بود و بدن سردش لرزش خفیفی داشت. سعی میکرد خودش رو بی توجه نشون بده اما علائم ظاهریش بر خلاف این بود.
دستمال سفید رنگ حالا کمی قرمز شده بود و نشون از این بود که فشار انگشت یونگی زخم دیروز رو باز کرده.
دکتر جلو اومد و جلوی یونگی روی زمین زانو زد.
یونگی متوجه نشد که قبلش به تهیونگ اشاره کرد که توجه کنه.دستش رو آروم بالا آورد و روی دست های یونگی گذاشت.
چشم های یونگی بالا اومدن.
تهیونگ شفق های قشنگی که از چشماش به سمت دکتر جانگ متصاعد میشدن رو احساس میکرد.
پس چرا نگاه اون به خودش انقدر تاریک بود؟ جواب یه کلمه بود حالا که دکتر جانگ حقایقی که با سختی حتی تو ذهن خودش کتمانشون کرده بود رو بیرون کشیده بود.
مثل یه زخم کهنه عفونتی... که با پوشش سطحی درمان نمیشه... دکتر جانگ تمام اون رگه های عفونت رو از اعماق افکارشون به بیرون تزریق کرده بود.
و حالا اونا هردو متوجه عمق این زخم شده بودن.
یونگی کاملاً آروم بود و داشت به برکت وجود اون دست های گرم روی دست هاش، شخصیت محکم خودش رو بدست میآورد._یونگی؟
+بله دکتر جانگ؟
_میتونی بیرون منتظر باشی؟
یونگی سر تکون داد و بلند شد. با غرور خاصی کتش رو مرتب کرد و بیرون رفت.
تهیونگ اما عصبی از اوضاع کنونی برگشت سمت دکتر جانگ.
+برای چی فرستادیش بیرون؟
_باید باهات تنها حرف بزنم.
+اون عوضی اون بیرونه.
_یونگی یه مرد بالغه.
تهیونگ چیزی نگفت و منتظر موند.
_تهیونگ دیدی بعد گرفتن دست های یونگی، اون چقدر آروم شد؟ فکر میکنی دلیلش چی باشه؟
تهیونگ کمی تو فکر فرو رفت.چرا باید از حس یک دست، آروم میشد.
_اعتماد
از افکارش خارج شد و ادامه صحبت های دکتر رو گوش داد.
_فقط و فقط اعتماد. تنها چندنفر میتونن به یونگی دست بزنن. یعنی فقط به چندنفر اعتماد داره. تو از قوانینت عدم لمس شدن بود. آیا این میتونست برای اون نسبت به تو اعتماد ایجاد کنه؟
YOU ARE READING
𝓶𝔂 𝓪𝓫𝓸𝓻𝓽𝓲𝓸𝓷 𝓲𝓷 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓮𝓪𝓻𝓽 |Taegi
Fanfiction"ای کاش میشد به جای این یک بار، چندبار و با روش های مختلف و دردناک میکشتمت. یک بار مرگ برات کافی نیست... ای کاش... ای کاش میتونستم چندین بار بکشمت..!درست مثل خودت..." سقط من در قلبت : بی دی اس ام، روانشناسی، رمنس،انگست،اسمات Genre :BDSM,Psychology...