یونگی از در حموم بیرون اومد. درحالی که داشت با حوله کوچیکی که تهیونگ براش گذاشته بود، موهاش رو خشک میکرد. تهیونگ رو صدا کرد.
_جناب کیم.
میخواست هرطور شده بابت لطف اون پسر ازش ممنون باشه. بهرحال حمام کردن پیش سربازای دیگه، اونم وقتی بی دلیل به بدنت ذل میزنن و نگاه های عجیب میکنن، خیلی سخت بود.
تهیونگ با خنده از اتاق کناری خارج شد.
+عااا اومدی؟
حوله رو از سرش برداشت و باعث شد موهای خیسش که بلندتر ب نظر میومدن رو چشماش بریزن.
_خیلی ازتون ممنونم.
+کاری نکردم.
_ساکمو تو اتاق گذاشتید؟
تهیونگ که حالا مشغول نوشیدن قهوه اش تو آشپزخونه بود، سرشو تکون داد.
+آره برو تو اتاقیه که من ازش درومدم. اگه پیداش نکردی صدام کن.
بعد دور شدن یونگی با لبخند جرعه آخر قهوش رو سر کشید و به سمت اتاق رفت.
در نیمه باز نشون میداد که یونگی کنجکاو دور و برش رو نگاه میکنه. با صدای بسته شدن در نگاهشو به تهیونگ داد.
_من.. من.. خب.. پیداش نکردم. میشه بدینش تا منم لباساتونو بهتون پس بدم؟
تهیونگ لبخند بزرگی زد و جلوی چشمای متعحب یونگی، درو قفل کرد.
بی توجه به پسر کلیدو توی جیبش گذاشت و به سمت کمد کنار تخت رفت.
این اتاق به طرز عجیبی خلوت بود. جز یه کمد کوچیک، تخت، پایه دوربین و میله افقی که بالای تخت به سقف متصل بود چیزی نداشت.
تهیونگ کمد رو باز کرد و وسیله ای ازش برداشت.
+ببین پسر خوب ساکتو آتیش زدم چون از روستا اومدی و بعید میدونستم ک شپش نداشته باشی. حوصله تعحب و حرف و سوالم ندارم مثل بچه آدم به حرفم گوش کن.
یونگی به قدری از اون تغییر ناگهانی رفتار شوکه شده بود که بی اختیار حوله از دستش افتاد و با فریاد تهیونگ به خودش اومد.
+اهههه... احمق ببین چیکار کردی؟ چرا حوله کثیفتو روی زمین انداختی؟
یونگی بلاخره زبون باز کرد.
_م.. ممنن نمیفهمم.. شما.. آخه...
تهیونگ درحالی که اون جسمو رو دستاش بازی میداد، حرف یونگی رو قطع کرد.
+فکر کردی عاشق چشم و ابروت شدم که این همه در حقت لطف کردم؟ اونم کی؟؟ تویی که حتی نمیتونی درست سر جات بایستی احمق روستایی...
یونگی اشک تو چشمای زلالش جمع شد.
+بیا جلو...
یونگی حرکتی نکرد و این بار با فریاد بلند تهیونگ جا خورد.
YOU ARE READING
𝓶𝔂 𝓪𝓫𝓸𝓻𝓽𝓲𝓸𝓷 𝓲𝓷 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓮𝓪𝓻𝓽 |Taegi
Fanfiction"ای کاش میشد به جای این یک بار، چندبار و با روش های مختلف و دردناک میکشتمت. یک بار مرگ برات کافی نیست... ای کاش... ای کاش میتونستم چندین بار بکشمت..!درست مثل خودت..." سقط من در قلبت : بی دی اس ام، روانشناسی، رمنس،انگست،اسمات Genre :BDSM,Psychology...