پوزخندی زد و برگه پایان قرارداد رو امضا کرد.
برگشت سمت جونگهان، دامی که 10ماه بود همراهش بود.
_ازت ممنونم جونگهان.
+منم ازت ممنونم یونگی امیدوارم دام جدیدت خوب باشه.
لبخند اطمینان بخشی زد و جونگهان اتاق رو ترک کرد.
مرد بدی نبود و اونها طی قرارداد ددی _ لیتلشون هر 3روز همو میدیدن و رابطه داشتن. تو این مدت هم دکتر جانگ با اینکه شدت ساب بودن یونگی که حالا مریضی تلقی شده بود رو دیده بود اما بخاطر یونگی که طی دلایلی اصرار داشت که خود تهیونگ دامی باشه که تو طول مدت درمان کنارشه و باهاش رابطه داره، راضی شده بود که فعلا فرآیند درمان یونگی رو شروع نکنن.
میتونست خوب به نظر برسه ولی درمان ساب ها تو اکثر موارد بر عهده دام های کم شدت بود و از جایی که معلوم بود تهیونگ دام کم شدتی نبود. البته یک سال رابطه نداشت و میشد یه جورایی درمان شده قلمدادش کرد.
10ماه قبل، بعد مرخص شدن یونگی از بیمارستان بعد دیدار کوتاهش با دکتر کانگ و بعد به طور اضطراری و مخفیانه با وزیر جنگ، دوره سربازیش پایان یافته اعلام شد. اون پیش تهیونگ و همچنین دکتر جانگ رفت و بخاطر پشتوانه قوی که پشتش داشت، درخواست هاش خیلی زود اجرا میشد.
دورادور شاهد اون جلسات به ظاهر بازپرسی بود. احساساتی که کاملا دفنشون کرده بود، با دیدن خاطرات دردناکی که از زبون تهیونگ بیان میشدن و تعریف عمیق تهیونگ که نشون از درک کردنش و اهمیت ندادنش اون موقع ها بود، سر باز میکرد و حتی باعث ریزش قطره اشک کوچیکی میشد.
قطره های اشکی که حماقت و حقارت اون دوران رو براش بازگو میکردن.
یادآوری و بازگویی دو برهه زمانی سخت از زبان تهیونگ باعث شد دوبار پشت شیشه پس بیوفته و دچار تشنج خفیف بشه. مینهو مخالف ایستادن گاه به گاه های یونگی و گوش دادنش بود اما دکتر جانگ همیشه با حرف نمیتونیم درخواستشو اجرا نکنیم، به صحبتشون پایان میداد.
البته دکتر جانگ پیش بینی کرده بود که ممکنه یونگی با یادآوری اون خاطرات سخت، دچار مشکل بشه برای همین قبلش گفت که اگه مشکلی برای یونگی بوجود اومد، مینهو با کد 32 جلسه رو تمومش کنه.
یونگی این وسط یه نیاز داشت... یه نیاز لعنتی که قرارداد براش بهترین راه بود... طرفش مهم نبود اما خب طی انجام دادن کارهاش نیاز داشت که نیازش روهم برطرف کنه.
با جونگهان تو موسسه سکسولوژی دکتر جانگ آشنا شد. دو جلسه آزمایشی تو موسسه باهم بودن و بعد هرسه روز جونگهان به خونه یونگی میرفت و از اتاق بازی مجهزش استفاده میکرد.
از 10 ماه پیش زیر نظر آقای کیم کار تو شرکت بزرگ کیم رو هم شروع کرده بود. کم کم هم کار یاد میگرفت و هم موقعیتش تو شرکت تثبیت میشد.
YOU ARE READING
𝓶𝔂 𝓪𝓫𝓸𝓻𝓽𝓲𝓸𝓷 𝓲𝓷 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓱𝓮𝓪𝓻𝓽 |Taegi
Fanfiction"ای کاش میشد به جای این یک بار، چندبار و با روش های مختلف و دردناک میکشتمت. یک بار مرگ برات کافی نیست... ای کاش... ای کاش میتونستم چندین بار بکشمت..!درست مثل خودت..." سقط من در قلبت : بی دی اس ام، روانشناسی، رمنس،انگست،اسمات Genre :BDSM,Psychology...