𝟗

7K 697 114
                                    

برای اولین بار توی زندگیم داوطلبانه رفتم که بدوم. کفشای بلا استفاده ام رو و به همراه شلوارک و تی شرت و سویشرت ورزشی پیدا کردم و پوشیدم.

موهامو صاف روی پیشونیم انداختم. آی‌پادمو وصل کردم. دیگه بیشتر از این توانایی نشستن جلوی لب تاپ فوق العاده و نگاه کردن به اون مسائل منحرف کننده رو نداشتم. احتیاج دارم این انرژی زیاد ناتوان کننده رو مصرفش کنم.

قطعا فکر اینو داشتم که تا هتل هیتمن بدوم و از اون زورگو تقاضای سکس کنم. ولی تا اونجا ۵ مایل فاصله است و من فک نمیکنم حتی ۱ مایل هم بتونم برم چه برسه به ۵ مایل و البته اونم ممکنه که منو رد کنه و این دیگه فراتر از تحقیر شدنه.

وقتی داشتم از خونه بیرون میرفتم جیمین رو در حال بیرون اومدن از ماشینش دیدم. تقریبا بسته های خریدش با دیدن من روی زمین افتاد. جئون کوک با لباسای ورزشی!!! براش دست تکون دادم و منتظر بازجویی کردنش نشدم .

واقعا به یه زمان برای تنها بودن احتیاج داشتم.

از توی پارک رد شدم. چی کار باید بکنم؟ من میخوامش ولی با این قوانینش؟ واقعا نمیدونم. شاید باید باهاش در مورد چیزی که میخوام مذاکره کنم .اون قرار داد مسخره رو خط به خط بخونم و بگم چی رو قبول میکنم و چی رو نه. تحقیقاتم بهم گفت که این قرارداد قانونا قابل اجرا نیست. قطعا اون اینو میدونه. فهمیدم که این قرارداد پارامترهای بنیادی برای رابطه رو فقط تنظیم کرده.

توضیح داده که چه انتظاری ازش میتونم داشته باشم و اون چه انتظاری از من داره... کاملا تسلیم شده. من اماده ام که این کار رو بکنم؟ اصلا تواناییشو دارم؟

با یه سوال دائم دست و پنجه نرم میکردم ... چرا اینطوری شده؟ به خاطر اینه که تو سن نوجوونیش مورد سو استفاده قرار گرفته؟ نمیدونم... اون خیلی مرموزه.

کنار درخت کاج بزرگی ایستادم و دستامو رو زانو هام گذاشتم. سخت نفس میکشیدم و هوای تازه رو وارد ریه هام میکردم. اوه احساس خوبیه... تصفیه کننده ست. تصمیمم رو به سختی گرفتم. اره. باید بهش بگم چه چیزی رو باهاش مشکل دارم و چه چیزی رو نه. باید افکارم رو براش ایمیل کنم.

بعد میتونیم در موردش روز چهارشنبه صحبت کنیم. یه نفس عمیق پا کننده دیگه گرفتم و آروم به سمت خونه برگشتم.

جیمین تا جایی که تونسته بود برای سفر تعطیلاتیش به باربادوس خرید کرده بود. بیشتر هم شلوارک و رو پوش های ست باهاشو خریده بود. تو همشون عالی به نظر خواهد رسید .ولی بازم منو نگه داشته بود تا در مورد تک تکشون نظر بدم. کلی روش برای گفتن اینکه تو عالی به نظر میرسی جیمین وجود داره.

اون بدن لاغر ولی رو فرم و کمر باریکی داره و واقعا خواستینه.اون با هدف خاصی این کار رو انجام نمیداد ، ولی من به بهانه جمع کردن وسایل اتاقم عذر خواهی کردم و با اون لباسای عرقی و تیشرت و شلوارک ورزشی و کفشای لعنتیم به اتاقم رفتم.

𝙁𝙨𝙤𝙜 ❘ 𝒗𝒌Where stories live. Discover now