"اوه ، ما قراره کمی با این خوش بگذرونیم جونگکوک"
به پایین خم شد و میله رو گرفت چرخوند برای همین منم چرخیدم و به شکم افتادم. سورپرایزم کرد.
شرورانه گفت:" دیدی میتونم چی کار با تو بکنم؟ "
دوباره چرخوندش و منم به پشت چرخیدم. بی نفس بهش خیره شدم.
" این دست بند های دیگه برای مچ دست هات هست. در موردش فک میکنم.بستگی داره درست رفتار کنی یا نه"
" کی درست رفتار نمیکنم؟"
نرم گفت:" میتونم به چند مورد سرپیچی فک کنم"
انگشتاش رو کف پام کشید.قلقلکم داد ولی میله منو سر جام نگه داشته بود برای همین سعی کردم از زیر تماس انگشتش فرار کنم.
" اولیش بلک بری"
نفسم بریده شد:"میخوای چی کار کنی؟"
" اوه ، من هیچ وقت نقشه هامو فاش نمیکنم "
نیشخند زد و چشماش با بدجنسی ناب و خالصی نورانی شدن.گندش بزنن. اون به طرز فاک بر اندازی سکسیه، نفسم رو میبره. روی تخت اومد و زانو زده بین پاهام قرار گرفت.
به طرز شکوهمندی برهنه است و منم کاملا ناتوان گیر کردم.
"تو خیلی در دسترس قرار گرفتی آقای جئون"
انگشتای جفت دستاش رو داخل کشاله رونم به سمت بالا کشید ، اروم ، اطمینان بخش و طرح های دایره وار کوچکی رو با حرکتش میزد. چشماش رو از من نمیگرفت.
" همه چیز در مورد چشم انتظاریه کوک. من باهات چی کار میکنم؟"
کلمات نرمش مستقیما به بخش عمیق و تاریک وجودم نفوذ میکردن. روی تخت به خودم میپیچیدم و ناله میکردم.
انگشتاش کار شکنجه وارشون رو روی پاهام ادامه میدادن و از پشت زانو هام گذشتن.
به طور غریزانه میخواستم پاهام رو جمع و به هم نزدیک کنم ولی نمیتونستم. زیر لب گفت:" یادت باشه ، اگر کاری رو دوست نداشتی فقط بهم بگو تمومش کنم "
خم شد و شکمم رو بوسید ، نرم و مکش دار، در حالی که دستاش کار شکنجه خودشون رو به سمت بالا و داخل کشاله رونم انجام میدادن و لمس و اذیتم میکردن.
التماس کردم:
"خواهش میکنم تهیونگ"" اوه آقای جئون. من تازه کشف کردم که تو میتونی خیلی سنگدل و بی رحم با شکنجه عاشقانه ات روی من باشی. من فک میکنم که باید برات جبران کنم"
انگشتام ملافه زیرم رو چنگ میزدن و خودم رو بهش تسلیم کردم.دهنش اروم و سمت پایین رفت و دستاش به سمت بالا به قسمت حساس و در دسترس قرار گرفته بالای رونم رسیدن.
وقتی که انگشتاش رو آروم وارد ورودیم کرد ناله کردم و لگنم رو به سمت بالا به طرف دستش تکون دادم.
YOU ARE READING
𝙁𝙨𝙤𝙜 ❘ 𝒗𝒌
Romanceنام↲ پنجاه سایه خاکستری خلاصه ↲ وقایع این رمان که در سیاتل ایالات متحده آمریکا رخ میده به بیان روابط عاطفی عمیق میان جئون جونگکوک، پسری باکره و فارغ التحصیل رشتهٔ ادبیات و کیم تهیونگ، کارآفرین بانفوذ و ثروتمند میپردازه.جونگکوک بعد از اشنایی با کیم...