𝟒𝟒

3.8K 389 71
                                    

" باید برم عزیزم"

تهیونگ زیر گوشم رو بوسید. چشمام رو باز کردم و صبح شده بود. به سمتش چرخیدم ولی اون لباس پوشیده و اماده روم خیمه زده بود.

" ساعت چنده؟"

اوه نه... نمیخوام دیر به سر کارم برسم.

" هول نکن. من یه قرار صبحانه دارم"

بینیش رو به بینیم مالوند.زیر لب گفتم:" بوی خوبی میدی"

در زیر بدنش خودم رو کش و قوس دادم ، دست وپاهام به طرز لذت بخشی به خاطر تموم سو استفاده ها و بهره کشی های دیروز، گرفته و غژ غژ صدا میکردن.دستام رو بدور گردنش حلقه کردم:" نرو"

سرش رو به یه طرف کج کرد و ابروش رو بالا انداخت:
"آقای جئون... داری سعی میکنی که یه مرد رو از پشتکار صادقانه کاری امروزش دور کنی؟"

خواب الود سرم رو مثبت تکون دادم و اونم لبخند زد، لبخند جدید خجالت زده اش رو...

" همون قدر که تو وسوسه انگیزی، من باید برم"

بوسیدم و ایستاد. کت شلوار سورمه ای تیره رنگ اتو کشیده با پیراهن سفید و کروات ابی سیر پوشیده بود و کاملا هر اینچ از وجودش مدیر عاملی دیده میشد. یه مدیر عامل هات! زیر لب گفت:" فعلا عزیزم"

و بعد رفت. به ساعت نگاه کردم و متوجه شدم که 7 صبحه... باید خوابم برده باشه و متوجه زنگ ساعت نشده باشم. خب ، وقت بیدار شدنه.

در زیر دوش ، الهامی بهم شد. یه کادو تولد دیگه برای تهیونگ به ذهنم خطور کرد. خیلی سخته برای شخصی که همه چی داره کادو بگیری. من کادو اصلی خودم رو بهش دادم و یه گزینه دیگه رو هم که از مغازه توریستی خریدم دارم ، ولی این کادو بعدی واقعا برای منه. با حس چشم انتظاری لذت بخشی در حالی که دوش رو قطع میکردم خودم رو بغل کردم. باید اماده اش کنم.

در اتاقک لباس ، یه تیشرت ساده مشکی همراه با شلوار جین تنگ زاپ دار بیرون آوردم و پوشیدم.

حالا هدیه تهیونگ... شروع به گشتن داخل کشو های لباسش کردم و به دنبال کراوات هاش بودم. در کشوی اخری ، شلوار جین کهنه رنگ رو رفته ، اونی که تو اتاق بازی استفاده میکنه رو پیدا کردم.

اونی که خیلی با اون هات دیده میشه... دستم رو روش کشیدم.جنسش خیلی نرمه...

در زیر اون ، یه جعبه بزرگ مشکی مقوایی تخت پیدا کردم. سریعا اشتیاق و توجهم رو قلقلک داد.

داخلش چیه؟ بهش خیره شدم ، دوباره احساس اینو داشتم که دارم تجاوز میکنم. بیرون اوردمش ، تکونش دادم. سنگین بود مثل اینکه داخلش پر از کاغذ و دست نوشته باشه.

نتونستم مقاومت کنم. درش رو باز کردم... و سریعا دوباره بستمش. گندش بزنن! عکس از اتاق قرمزه.

𝙁𝙨𝙤𝙜 ❘ 𝒗𝒌Where stories live. Discover now