𝟏𝟏

7.7K 735 268
                                    

تهیونگ بالا سرم ایستاده بود و یه تازیانه چرمی دستش بود.

فقط یه شلوار، به سبک قدیمی تنش بود و در حالی که بهم خیره شده بود، تازیانه رو اروم به کف دستش میزد. لبخند پیروزمندانه ای زد. نمیتونستم تکون بخورم . کاملا لخت و به پشت روی تخت، با دست پای به چهار طرف بسته شده ، ثابت شده بودم.

به جلو خم شد و سر تازیانه رو، از روی پیشونیم به روی بدنم کشید و به طرف بینیم حرکت کرد. بوی چرم رو حس کردم...

پایین تر به طرف لبای از هم باز شده ام رفت . سر تازیانه رو وارد دهنم کرد .

مزه چرم گرون قیمت رو چشیدم. با صدای نرمی دستور داد:
" بمکش"

اطاعت کردم و دهنم رو دور سر تازیانه بستم. غرید:
" بسه"

در حالی که نفس نفس میزدم سر تازیانه رو از دهنم بیرون اورد و به سمت چونه و بعد روی گلوم کشید. اروم روی گلوم چرخوندش و بعد دوباره به سمت پایین حرکت کرد و به جناغ سینه و بین سینه هام رسید. به طرف شکمم و بعد نافم رفت...

نفس نفس میزدم و به خودم میلولیدم و دست پای بسته شده ام رو بر ضد طناب میکشیدم. طناب مچ دست و پام رو میبرید و فشار وارد میکرد. سر تازیانه رو دور نافم چرخوند و باز به سمت پایین حرکت کرد.

از روی وی لاينم گذشت، به سمت عضوم حرکت کرد.یکدفعه تازیانه رو تکون داد،ضربه ی تیزی رو به عضوم زد و ضربه اش باعث ارضا شدن و داد کشیدنم شد...

یکدفعه از خواب پریدم. ریه هام هوا رو چنگ میزدن و غرق عرق بودم. از ارگاسمی که رسیده بودم شوکه بودم. گندش بزنن. کاملا از خود بی خود شدم. چه اتفاقی دقیقا افتاد ؟ من تو اتاقم تنهام...

چطوری؟ چرا؟ سریع سر جام نشستم. شوکه شدم. صبح شده! به ساعتم نگاه کردم. ۸ صبح بود. سرم رو روی دستام گذاشتم.

فک نمیکردم میتونم خواب سکسی ببینم. بخاطر چیزیه که دیشب خوردم؟
شاید صدف خوراکی و تحقیقات افشا کننده ای که انجام دادم، باعث این خواب شده. گیج کنندهست... فک نمیکردم که تو خواب میتونم ارضا بشم. وقتی تلو تلو خوران وارد نشیمن شدم،جیمین رو دیدم که تو اشپزخونه چرخ میخورد:
" کوک حالت خوبه؟ عجیب به نظر میرسی."

لعنتی .باید اول خودمو تو اینه چک میکردم. از نگاه کردن به چشمای قهوه ای و نافذ جیمین خودداری کردم. هنوز از اتفاقی که صبح برام افتاده بود گیج بودم:
" اره خوبم"

اخم کرد.
"اصلا دیشب خوابیدی؟"

" نه خیلی خوب"

به سمت کتری رفتم . چایی میخواستم. جیمین پرسید:
" شام چطور بود؟"

خب شروع شد!

" ما صدف خوراکی خوردیم، بعدش ماهی ... میتونم بگم شام دریایی بود"

𝙁𝙨𝙤𝙜 ❘ 𝒗𝒌Where stories live. Discover now