تهیونگ با وقار و متانت به توپ سفید ضربه زد و توپ سفید طول میز رو طی کرد ، بوسه ای اروم به توپ سیاه زد و توپ سیاه، تلو تلو خوران در کناره میز قل خورد و بالاخره در سوراخ بالا سمت راست میز بیلیارد افتاد.
لعنتی...
ایستاد و لباش به حالت پیروزی- اوه جئون من بردم- جمع شدن.
چوب بیلیاردش رو پایین گذاشت ، اروم و تفریح کنان به سمتم قدم برداشت.
با موهای بهم ریخته و جین و تی شرت سفید ، اصلا شبیه یه کار افرین و مدیرعامل دیده نمیشد.
بیشتر شبیه یه پسر بد، از یه محله ناجور شهر دیده میشد.
گندش بزنن، اون به طرز لعنتی سکسیه. زیر لب گفت:
" تو نمیخوای که یه بازنده ی غم زده باشی مگه نه؟"به سختی نیش باز شده اش رو کنترل میکرد. زمزمه کردم:
" بستگی داره چقدر محکم در باسنم بزنی"چوب بیلیاردم رو برای حفظ تعادلم نگه داشته بودم.
چوبم رو گرفت و کناری گذاشت ، انگشت اشاره اش رو توی یقه لباسم قالب کرد و منو به طرف خودش کشید.
" خب بیا قانون شکنی و خلاف هاتو بشمریم آقای جئون"
با انگشت شروع به شمردن کرد:
" اول، باعث شدی من به کارکنانم حسادت کنم. دوم، با من برای سر کار رفتنت بحث و جدل کردی. و سوم، باسن شهوت انگیزت رو در تموم طول این 20 دقیقه دائم چرخوندی"چشمای نرم خاکستریش با هیجان میدرخشیدن و خم شد و بینیش رو بهم مالوند:
" میخوام که شلوار جین و این پیرهن جذابت رو الان در بیاری"بوسه نرم پر مانندی به لبام زد و خونسرد به سمت در رفت و در رو قفل کرد.
وقتی چرخید و نگام کرد، چشماش در حال سوختن بودن.
کاملا مثل یه زامبی فلج شده ایستاده بودم.
قلبم تو دهنم بود و خون در رگ هام پمپاژ میشد و در واقع توانایی تکون دادن یک عضله ام رو هم نداشتم .
در ذهنم، تنها چیزی که میتونستم بهش فک کنم این بود که ــ این برای اونه ــ این فکر، مثل یه ذکر تو ذهنم تکرار و تکرار میشد.
"لباسا جونگکوک. هنوز به نظر میرسه که تنته. درشون بیار وگرنه خودم این کاررو میکنم "
بالاخره صدام رو پیدا کردم:
"تو انجام بده "صدام داغ و اروم بود .تهیونگ نیشش باز شد:
"اوه آقای جئون. این یه کار کثیفه ، ولی فک میکنم که برای این چالش اماده باشم "ابروم رو براش بالا انداختم:
"تو معمولا برای هر چالشی اماده ای و شرکت میکنی اقای کیم "اونم نیشخند زد:
"واقعا اقای جئون، هر چیزی منظورت بود؟ "در طی مسیری که به سمتم می اومد کنار میزی که داخل قفسه کتاب طراحی شده بود ایستاد و یه خط کش پرپلکس ۲۰ اینچی برداشت.
YOU ARE READING
𝙁𝙨𝙤𝙜 ❘ 𝒗𝒌
Romanceنام↲ پنجاه سایه خاکستری خلاصه ↲ وقایع این رمان که در سیاتل ایالات متحده آمریکا رخ میده به بیان روابط عاطفی عمیق میان جئون جونگکوک، پسری باکره و فارغ التحصیل رشتهٔ ادبیات و کیم تهیونگ، کارآفرین بانفوذ و ثروتمند میپردازه.جونگکوک بعد از اشنایی با کیم...