𝟑𝟒

5.3K 401 115
                                    

تهیونگ با وقار و متانت به توپ سفید ضربه زد و توپ سفید طول میز رو طی کرد ، بوسه ای اروم به توپ سیاه زد و توپ سیاه، تلو تلو خوران در کناره میز قل خورد و بالاخره در سوراخ بالا سمت راست میز بیلیارد افتاد.

لعنتی...

ایستاد و لباش به حالت پیروزی- اوه جئون من بردم- جمع شدن.

چوب بیلیاردش رو پایین گذاشت ، اروم و تفریح کنان به سمتم قدم برداشت.

با موهای بهم ریخته و جین و تی شرت سفید ، اصلا شبیه یه کار افرین و مدیرعامل دیده نمیشد.

بیشتر شبیه یه پسر بد، از یه محله ناجور شهر دیده میشد.

گندش بزنن، اون به طرز لعنتی سکسیه. زیر لب گفت:
" تو نمیخوای که یه بازنده ی غم زده باشی مگه نه؟"

به سختی نیش باز شده اش رو کنترل میکرد. زمزمه کردم:
" بستگی داره چقدر محکم در باسنم بزنی"

چوب بیلیاردم رو برای حفظ تعادلم نگه داشته بودم.

چوبم رو گرفت و کناری گذاشت ، انگشت اشاره اش رو توی یقه لباسم قالب کرد و منو به طرف خودش کشید.

" خب بیا قانون شکنی و خلاف هاتو بشمریم آقای جئون"

با انگشت شروع به شمردن کرد:
" اول، باعث شدی من به کارکنانم حسادت کنم. دوم، با من برای سر کار رفتنت بحث و جدل کردی. و سوم، باسن شهوت انگیزت رو در تموم طول این 20 دقیقه دائم چرخوندی"

چشمای نرم خاکستریش با هیجان میدرخشیدن و خم شد و بینیش رو بهم مالوند:
" میخوام که شلوار جین و این پیرهن جذابت رو الان در بیاری"

بوسه نرم پر مانندی به لبام زد و خونسرد به سمت در رفت و در رو قفل کرد.

وقتی چرخید و نگام کرد، چشماش در حال سوختن بودن.

کاملا مثل یه زامبی فلج شده ایستاده بودم.

قلبم تو دهنم بود و خون در رگ هام پمپاژ میشد و در واقع توانایی تکون دادن یک عضله ام رو هم نداشتم .

در ذهنم، تنها چیزی که میتونستم بهش فک کنم این بود که ــ این برای اونه ــ این فکر، مثل یه ذکر تو ذهنم تکرار و تکرار میشد.

"لباسا جونگکوک. هنوز به نظر میرسه که تنته. درشون بیار وگرنه خودم این کاررو میکنم "

بالاخره صدام رو پیدا کردم:
"تو انجام بده "

صدام داغ و اروم بود .تهیونگ نیشش باز شد:
"اوه آقای جئون. این یه کار کثیفه ، ولی فک میکنم که برای این چالش اماده باشم "

ابروم رو براش بالا انداختم:
"تو معمولا برای هر چالشی اماده ای و شرکت میکنی اقای کیم "

اونم نیشخند زد:
"واقعا اقای جئون، هر چیزی منظورت بود؟ "

در طی مسیری که به سمتم می اومد کنار میزی که داخل قفسه کتاب طراحی شده بود ایستاد و یه خط کش پرپلکس ۲۰ اینچی برداشت.

𝙁𝙨𝙤𝙜 ❘ 𝒗𝒌Where stories live. Discover now