یکی از مزیت های بی ماشین بودن اینه که وقتی که سوار اتوبوس هستم ، میتونم هدفون رو به آی پدم،در حالی که تو کیفم گذاشتمش و در جای امنی هست، وصل کنم و به اهنگ های فوق العاده ای که تهیونگ بهم داده گوش بدم. وقتی که به دفتر کارم رسیدم احمقانه ترین لبخند دندون نما روی صورتم بود.
جک یه لحظه سرش رو بلند کرد و منو دید و دوباره سورپرایز شده بهم نگاه کرد .
" صبح بخیر کوک، خیلی....پر طراوت و پر تشعشع دیده میشی"
حرفش منو عصبی کرد. چقدر ناشایست .
" خوب خوابیدم . ممنونم جک . صبح بخیر"
پیشونیش چین خورد :
" لطفا میشه تا زمان نهار برام یه گزارش از اینا بنویسی؟"چهار تا برگه ی دست نویس بهم داد. با دیدن چهره وحشت زده من اضافه کرد:
" فقط صفحه اول رو"با راحتی خیال لبخند زدم:
" حتما"اونم جوابم رو با یه لبخند گشاده داد.
کامپیوتر رو روشن کردم و شروع به کار کردم. کافه لاته ام و یه موز هم در کنارش خوردم .
یه ایمیل از تهیونگ داشتم:
______________________از طرف: کیم تهیونگ
موضوع: خب کمکم کن...
تاریخ:....
به: جئون جونگکوک
امیدورام که صبحانه خورده باشی.
دیشب دلم برات تنگ شده بود.
__________________
از طرف: جئون جونگکوک
موضوع:کتاب های قدیمی...
تاریخ:...
به: کیم تهیونگ
الان که دارم برات تایپ میکنم در حال خوردن یه موز ام. من چند روزه که صبحانه نخوردم برای همین این یه قدم به جلو هست. من عاشق برنامه کتابخونه بریتیتش شدم. شروع به خوندن کتاب رابینسو کروزو کردم.... و البته عاشقتم.
حاال منو تنها بزار ... سعی دارم که به کارام برسم.
___________________
از طرف: کیم تهیونگ
موضوع: این تمام چیزیه که خوردی؟
تاریخ:....
به: جئون جونگکوک
میتونی بهتر از این عمل کنی . تو برای التماس کردن به انرژی نیاز داری.
_________________
از طرف: جئون جونگکوک
موضوع: مزاحم
تاریخ:...
به: کیم تهیونگ
اقای کیم ...من دارم برای ادامه زندگی کار میکنم و اون تویی که قراره التماس کنه!
YOU ARE READING
𝙁𝙨𝙤𝙜 ❘ 𝒗𝒌
Romanceنام↲ پنجاه سایه خاکستری خلاصه ↲ وقایع این رمان که در سیاتل ایالات متحده آمریکا رخ میده به بیان روابط عاطفی عمیق میان جئون جونگکوک، پسری باکره و فارغ التحصیل رشتهٔ ادبیات و کیم تهیونگ، کارآفرین بانفوذ و ثروتمند میپردازه.جونگکوک بعد از اشنایی با کیم...