𝟐𝟗

4.8K 431 83
                                    

چه راه لذت بخشی برای سپری کردن عصر شنبه. زیر دوش ایستادم و بی خیال در حال شستن خودمم.

در فکر اینم که چه چیزهایی امروز فهمیدم:
جزئیات درامدش.... اون به طرز وحشتناکی ثروتمنده.

برای فردی به این جوونی فوق العادهست.

و اون پرونده ای که از من و تموم فرمان بردارهای مو تیره
اش داره.

در عجبم که اونا هم تو همون قسمت بایگانی هستن؟ ذهن نا خود اگاهم لباش رو به هم فشار داد و سرش رو برام تکون داد :
حتی بهش فک هم نکن!!

اخم کردم. فقط یکذره...

یه لیلا که با اسلحه ، و دارای توانایی بالقوه، یه جایی اون بیرون هست .... و اون سلیقه ی مزخرف و بی ارزشش تو موسیقی که هنوز روی آی پد تهیونگ هستش.

ولی گزینه خیلی بدتر ، مرد بچه باز، رابینسونه.

نمیتونم اصلا بهش فک کنم.

و نمیخوام هم فک کنم. نمیخوام اون مثل یه هیولا با اون موهای براقش وسط رابطه ی ما باشه.

تهیونگ درست میگه.

من حتی با فک کردن به اون مرد عصبانی میشم. پس شاید بهتر باشه که اصلا بهش فک نکنم.

از زیر دوش خارج شدم و خودم رو خشک کردم. ولی یکدفعه توسط یه حس خشم غیر قابل انتظاری احاطه شدم .کی میتونه با دونستن این موضوع عصبانی نشه؟؟ چه فرد نرمال و عاقلی همچین کاری رو با یه پسر 15 ساله میکنه؟ چقدر اون مرد در تحقیر و به گند کشیده شدن تهیونگ دخیل بوده؟؟من نمیتونم اون مرد رو درک کنم.

و بدتر از اون، اینه که تهیونگ میگه اون به من کمک کرده؟

اخه چطوری؟؟

یاد زخماش افتادم. یه خشونت چشمگیر و قابل لمس از یاداوری یه کودکی فاجعه بار و منزجر کننده ...

چه زخم های روحی رو علاوه بر این میتونه در ذهنش ایجاد کرده باشه. پنجاه سایه ی شیرین و ناراحت من.... امروز کلی حرفای خوب و دلنشین بهم زد. اون دیوونه ی منه.

به واکنشم خیره شدم، از یاداوری حرفاش لبخند زدم. قلبم سرشار از خوشی شد و صورتم با یه لبخند مسخره احساساتم رو منتقل کرد. شاید ما بتونیم با هم کنار بیایم.

ولی چقدر دیگه اون میتونه بدون خواسته ی تنبیه کردن من، بخاطر گذشتن از یه حد مرز خاص، زندگی کنه؟؟

لبخندم از هم پاشید. این چیزیه که نمیدونم. این سایه ای هست که بر روی رابطه ما باقی مونده.

ذهن ناخود اگاهم مات و تهی بهم خیره شده بود و برای یک بار هم که شده عاقلانه هیچ اظهار نظر نیش زننده ای، نکرد.

به اتاق خواب برگشتم تا اماده بشم. تهیونگ پایین بود تا کارهاشو، حالا هر چی که هست، انجام بده .

𝙁𝙨𝙤𝙜 ❘ 𝒗𝒌Where stories live. Discover now