ووت ⭐
نظر 🗨️
فالو ☑️
**********************
قسمت: هشتم
فلیکس، بعدِ پیاده شدنِ جیسونگ رفت جلو نشست و با تکراری شدن مسیر، متعجب سمت چانگبین برگشت.
+شرکت میریم؟!
_اره، یه قرار داشتم امروز، طرف راضی نشد کنسلش کنیم، زود تموم میشه...
+آها...باشه...
_اگه خسته ای از شرکت یکیو میگم ببرتت خونه...
+نه نه میخوام بیام باهات…
_هرجور راحتی…
بینشون دوباره سکوت شد و فلیکس خیره ی مسیرِ بیرون بود که چانگبین به حرف اومد.
_دوست جدیدم که پیدا کردی…
با صدای چانگبین سمتش برگشت و برای چند ثانیه نگاه هاشون روی هم موند، ولی چانگبین زودتر نگاهش رو برداشت و خیرهی روبرو شد.
+چطور؟!
_شمارهاشو بهت داد دیگه...انگار ازت خوشش اومده بود…
+چرا این فکرو میکنی؟!
_ضایع بود گیه...میخوای بگی نفهمیدی؟! تو هم که جاذبِ آدمای شبیه خودتی...
+مگه من چمه؟!
فلیکس با تخسی ابرو بالا انداخت و شاکی پرسید.
_هیچی...یکم فکر کنی متوجه میشی...
+تیکه ننداز، مردی صاف و پوست کنده حرفتو بزن...
_دارم میگم دیگه...
+نمیگی، فقط داری تیکه میندازی...
_اخه این تنها کاریه که خوب بلدم...
فلیکس بیخیال خندید و سرش رو تکیه داد به صندلی و
خیرهی چانگبین موند.
_چیه؟! از بس جذابم نمی تونی نگاهتو برداری؟!
+شاید...
با حرف فلیکس، چانگبین شوکه یه نگاهِ کوتاه بهش انداخت و دوباره خیرهی جلو شد.
_باید یه چیزیو بهت بگم...
چانگبین متفکر گفت و فلیکس با جدی شدن لحنش تو جاش صاف شد.
+چی؟!
_فعلا رسیدیم...بعدا میگم بهت...
+باشه...
فلیکس گیج پلک زد و زمزمه کرد.
قبل از پیاده شدنشون همونطور که هنوزم به چانگبین خیره بود، اون هم برگشت سمتش و چند لحظهی طولانی نگاهش کرد، که باعث شد نفس فلیکس بریده بشه و با پلک زدنهای آروم بهش خیره بمونه و در نهایت با صدای چانگبین که گفت "بهتره زودتر بریم" و پیاده شدنش، نفسش رو با ضرب داد بیرون و شوکه تو جاش تکون خورد.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Wake up and save me [کامل شده]
Фанфикшн"بیدارشو و نجاتم بده" نویسنده: boom ژانر: رومنس، درام، اسمات، انگست، جنایی، رازآلود، هپی اندینگ،... کاپل ها: چانلیکس(اصلی)، چانگلیکس، چانگجین، مینسونگ، سونگلیکس،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از عشق او...
![Wake up and save me [کامل شده]](https://img.wattpad.com/cover/291982126-64-k327742.jpg)