*******************
قسمت: چهل و هفتم
معذب سر جاش تکون خورد و سعی کرد راحتتر بشینه.
هیونجین و چانگبین رفته بودن و هیچ ایدهای نداشت که تنهایی باید تو این خونه چیکار کنه.
البته تنهای تنها نبود، فلیکس و بکیان و مادرشون هم کنارش بودن اما تنها کسی که باعث میشد معذب بشه و از خودش بپرسه که چرا اینجاست خانم لی بود که هنوز هم با سوظن نگاهش میکرد و انگار خونش رو میخورد هم سیر نمیشد .
سه تایی تو اتاق فلیکس چپیده بودن و صداهای ریزی از داخلش میومد که گاهی یکم بلند میشد.
چان میدونست که مادر فلیکس دوسش نداره و بهش حق هم میداد اما زیادی نسبت بهش بدبین نبود؟!
آهی کشید و چند ثانیه بعد با خروج سریع بکیان از اتاق و دویدنش به سمتش هول شده سرش رو بلند کرد و نگاهش رو بهش داد.
*هیونگ اگه بدونی تو اتاق چه خبره...
بکیان با ذوق گفت و با کشیدن دست چان سعی کرد دنبال خودش بکشتش.
_چه خبره فسقله...
چان با خنده پرسید و از جاش بلند شد و به سمت اتاق راه افتادن.
*مامان و هیونگ دارن سر جای خوابت دعوا میکنن...
بکیان با ذوق گفت و نگاه شوکهی چان از حرف پسر بچه با زمانش به ورود به اتاق یکسان شد و نگاه گیجش رو به مادر و پسری داد که از دو طرف متکا گرفته بودن و حالا شوکه داشتن نگاهش میکردن.
خانم لی یهو سر دیگهی متکا رو ول کرد و باعث شد فلیکس با باسن رو زمین فرود بیاد و خودش با تخسی و کوبیدن پاهاش به زمین از اتاق زد بیرون.
فلیکس ناراضی اسم مادرش رو فریاد زد و مشتش رو تو متکا کوبوند.
چان نفس عمیقی کشید و نگاه ناامیدش رو بهش داد.
_گفتم برم بهتره که...الکی اصرار کردی...
+نخیرم...میرفتی بیشتر داستان میشد...
فلیکس هم عصبی از جاش بلند شد و مشغول پهن کردن لحافها شد.
چان اما متفکر بهش خیره بود و هنوز هم دست کوچولوی بکیان تو دستش بود.
نگاهش رو به پسر بچه داد و بکیان بهش لبخند پهنی زد.
آروم دستش رو رها کرد و بدون اینکه به فلیکس چیزی بگه از اتاق زد بیرون و به سمت آشپزخونه که صدا ازش میومد رفت.
خانم لی مشغول کاری بود ولی وقتی چان بیشتر روی حرکاتش دقیق شد، متوجه شد که در واقع کار خاصی نمیکنه و فقط داره الکی وسایل رو از جاشون برمیداره و دوباره میذاره سر جاشون.
![](https://img.wattpad.com/cover/291982126-288-k327742.jpg)
YOU ARE READING
Wake up and save me [کامل شده]
Fanfiction"بیدارشو و نجاتم بده" نویسنده: boom ژانر: رومنس، درام، اسمات، انگست، جنایی، رازآلود، هپی اندینگ،... کاپل ها: چانلیکس(اصلی)، چانگلیکس، چانگجین، مینسونگ، سونگلیکس،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از عشق او...