فالو یادتون نره😉
*******************
قسمت: سی و سوم
*فلش بک*
با صدای وحشتناک برخورد دو ماشین به هم و واژگونیشون همهی آدمهای اون اطراف به سمت محل حادثه دویدن و گفت و گوی شوکهی اونها توی خیابون هرج و مرجی رو بهوجود آورده بود.
مینهو که داشت با دوستهاش به سمت ایستگاه اتوبوس میرفت هم با شنیدن صدا و ازدحام جمعیت به اون سمت رفتن و وقتی نگاه پسر نوجوان به ماشین برعکس شده افتاد وحشت زده قدمی به جلو برداشت.
وقتی از شوک در اومد با چند قدم دیگه خودش رو بیشتر به ماشینِ در حال سوختن نزدیک کرد و دیگه صدای ازدحام جمعیت رو نمیشنید.
واقعا اون ماشینِ مردی بود که بقیه میگفتن پدرشه؟!
تکخندی زد و دیوانه وار به ماشینِ درحال سوختن خیره شد، اما در یک آن یهو تمام اون آتیش خاموش شد و دست خونی مردی از ماشین خارج شد و بعد از چند دقیقه کل بدن مرد زخمی از ماشین بیرون کشیده شد.
دیگه خندهای روی صورت پسرک نبود و فقط با چشمهای از حدقه در اومده به مردی خیره بود که داشت با قدمهای لرزونی بهش نزدیک میشد و بلند بلند میخندید.
از دهنش خون مثل جوی آب سرازیر بود و چنان بلند میخندید که تن هر کسی رو میلرزوند.
شوکه و ترسیده به اطراف نگاه کرد که حالا خالی از آدم بود.
وحشتزده به نفس نفس افتاد و سعی کرد تا قبل از اینکه دست پدرش بهش برسه فرار کنه، اما انگار سنگ شده بود و نمیتونست از جاش جُم بخوره.
به گریه افتاده بود و با وحشت به سرعت گرفتن قدمهای پدرش خیره شد.
فقط چند قدم لازم بود تا مرد بهش برسه و دستهای زمخت و وحشیش رو بهش برسونه که بشدت از خواب بیدار شد و با بدنی عرق کرده روی تخت نشست.
نفس نفس میزد و نگاه شوکهاش رو توی اتاق میچرخوند.
بعد از اینکه مطمئن شد دوباره داشت کابوس میدید دستی به پیشانی و گردنش کشید و عرقش رو خشک کرد.
از جاش بلند شد و سمت آینه رفت و با حرص تیشرت خیس از عرق رو از تنش خارج کرد.
میخواست سمت حمام بره که زنگ خوردن تلفنش باعث شد سمت تختش برگرده.
با دیدن اسم چان روی گوشیش فوری تماس رو وصل کرد.
+چان!
_خوبی؟! چرا نفس نفس میزنی؟!
+داشتم ورزش میکردم...بگو...چیشده؟!
_جیسونگ جاش امنه؟!
+آره خیالت راحت باشه...نمیخوای چیزی درموردش بهم بگی؟!
VOCÊ ESTÁ LENDO
Wake up and save me [کامل شده]
Fanfic"بیدارشو و نجاتم بده" نویسنده: boom ژانر: رومنس، درام، اسمات، انگست، جنایی، رازآلود، هپی اندینگ،... کاپل ها: چانلیکس(اصلی)، چانگلیکس، چانگجین، مینسونگ، سونگلیکس،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از عشق او...